نهاد خانواده
خانواده یک
واحد حساس و بیهیچ تردیدی فراگیرترین واحد اجتماعی است؛ زیرا تقریبا همه اعضای
جامعه را دربرمیگیرد.
ازدواج عامل پیدایی خانواده است و
خانواده از دیدگاهی یک نشان یا نماد اجتماعی شمرده میشود و برآیند یا انعکاسی از
کل جامعه است.1
قرآن کریم اجتماع خانوادگی را که
همان پیمان زناشویی است، اصل و پایه جامعه قرار داده و فرموده است: «یا ایها الناس
انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله
اتقیکم»2، ای مردم! شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت
ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، مسلما گرامیترین شما نزد
پروردگار پرهیزگارترین شماست.
در این آیه ابتدا به اجتماع کوچک و
بنیادی شامل زن و مرد و ظهور تناسل اشاره کرده و پس از آن بنای اجتماعات بزرگتر
را که از تیرهها، قبیلهها و طایفهها به وجود میآید، بیان نموده است. در آخر
آیه نیز روشن میسازد که اسلام به هیچ یک از برتریهای ظاهری که تنها در زندگی
مادی سودمند است، اعتنایی ندارد و برتری به معنی کرامت و فضیلت که اسلام به آن
اهمیت میدهد، فقط در سایه پرهیزگاری است.
جوامع
سرمایهداری غرب به پیروی از اندیشههای فروید، غرایز جنسی را اساس خانواده و
ازدواج دانسته و نتیجه آن را شاهدیم که چگونه روابط خانوادگی از هم گسسته است و
افراد به آزادی حیوانی و انواع فحشا و فساد و ازدواج آزاد روی آوردهاند.
در جوامع
کمونیستی نیز خانواده یک ضرورت اقتصادی تلقی شده و میگویند: زن برای تأمین مسایل
اقتصادی به مرد و تشکیل خانواده روی آورده است. انگلس معتقد است: «چون مردان
پیوسته تولیدکننده وسایل معاشاند، و زنان برای تولید ضعیف هستند، به مردان و
ازدواج روی آورده و تحت استثمار مردان درآمدهاند.»3 همچنین مارکس و
انگلس میگویند: «انهدام خانواده هر چند که مورد انزجار حتی شدیدترین رادیکالهاست
ولی باید ببینیم که خانواده بر چه اساسی بنیان نهاده شده است؟ خانواده براساس
سرمایهداری و منافع فردی و تنها در میان بورژواهاست و با متلاشی شدن سرمایهداری،
اساس خانواده نیز از هم پاشیده میشود.
...ما مقدسترین پیوند و ارتباط را در هم میریزیم و تربیت
خانوادگی را به تربیت اجتماعی تبدیل میسازیم...»4
اسلام ریشه
بیعدالتیها و استعمار را که عبارت از خودخواهی و خودپرستی است،با عبادت و
خودسازی، تبدیل به خداپرستی، ایثار و غیرخواهی نموده و ازدواج و روابط خانوادگی را
براساس عشق و مودت، و صفا و صمیمیت قرار داده است.
اسلام جلوی
هرگونه ظلم و بیعدالتی و نا برابری مردان را نسبت به زنان گرفته است، بیآنکه
اساس خانواده را از هم متلاشی سازد و آن همه مشکلات و محرومیت و فساد به بار آورد.
به طور کلی
از نظر خلقت، انسان مانند کره زمین دارای دو حرکت است: فردی و اجتماعی؛ تبدیل
خانواده فردی به خانواده اجتماعی به همان اندازه نامعقول و برخلاف آفرینش است که
تبدیل حرکت وضعی زمین به حرکت انتقالی آن. از بین بردن خانواده برخلاف فطرت و
برخلاف نیازهای روانی، جسمی و روحی انسانهاست.
از نظر
مدنی، اساس مدنیت مردم هر کشور و جامعهای بستگی به استحکام و سلامت تشکیلات
خانوادههای فردی آن ملت دارد.5
تعریف خانواده
هر چند
تمامی جامعهشناسان بر اهمیت خانواده در حیات اجتماعی تأکید دارند، لیکن هنوز هم
این علم پرابهامترین مفاهیم است و دانشمندان تعریفهای مختلفی برای آن ارایه دادهاند
که نمونهای از آنها عبارتاند از:
1- «خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند
زناشویی، همخونی و یا پذیرش (به عنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر،
پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلاند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد
خاصی زندگی میکنند.»6
2- «خانواده گروهی است دارای روابط چنان پایا و مشخص که به
تولیدمثل و تربیت فرزندان منجر گردد.»7 این تعریف در برابر تعاریف
دیگری که خانواده را گروهی از افراد میداند که روابط آنان با یکدیگر براساس
همخونی شکل میگیرد و نسبت به یکدیگر خویشاوند محسوب میشوند، برتری دارد. در
تعریف اخیر، فرزندپذیری و یا قبول فرزندی دیگری به عنوان عضوی از خانواده ملحوظ
نیست، به طوری که در آن به قراردادهای اجتماعی در امر خانواده توجه نشده است. زیرا
افراد تشکیلدهنده خانواده همواره خویش و همخون نیستند.
3- «خانواده واحدی اجتماعی است که براساس ازدواج پدید میآید.»8
خانواده در
زمره عمومیترین سازمانهای اجتماعی است و براساس ازدواج بین دو جنس مخالف شکل میگیرد
و در آن مناسبات خونی واقعی یا اسناد یافته به چشم میخورد. به همراه این مناسبات،
شاهد پیوندهایی قراردادی مبتنی بر پذیرش فرزند نیز هستیم. خانواده معمولا دارای
نوعی اشتراک مکانی است، هر چند همواره چنین نیست و همین نیز وجه مفاهیم خانواده و
خانوار است و کارکردهای گوناگون شخصی، جسمانی، اقتصادی، تربیتی و... را به عهده
دارد. بدین قرار خانواده واحدی است اجتماعی با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی،
حقوقی، روانی و جامعهشناختی. خانواده نمادی اجتماعی است، چون همانند آینهای
عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و انعکاسی از نابسامانیهای اجتماعی است. گذشته
از این خانواده از اهم عوامل مؤثر بر جامعه میباشد و هرگز هیچ جامعهای نمیتواند
به سلامت رسد مگر آنکه از خانوادههایی سالم برخوردار باشد.
پیکره سالم
نیازمند سلولهایی سالم و جامعه سالم نیز نیازمند خانوادههایی سالم است.9
اهمیت خانواده
در بین
تمامی نهادها، سازمانها و تأسیسات اجتماعی، خانواده نقش و اهمیتی خاص و بسزا
دارد. تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیدهاند، همه مصلحان و حتی
رؤیاگرایان، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأکید ورزیدهاند. به درستی
هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانوادههایی سالم برخوردار
نباشد و بیتردید، آسیب اجتماعی وجود ندارد که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده
باشد.10
در آیات
قرآن اهمیت زیادی به پیوند خانوادگی، احترام، اکرام پدر و مادر و توجه به تربیت
فرزندان داده شده است. این به دلیل آن است که جامعه بزرگ انسانی از واحدهای کوچکتری
به نام «خانواده» تشکیل میشود. همان گونه که یک ساختمان بزرگ از غرفهها و سپس از
سنگها و آجرها تشکیل میگردد.
بدیهی است
هر قدر این واحدهای کوچک از انسجام و استحکام بیشتری برخوردار باشد، استحکام اساس
جامعه بیشتر خواهد بود و یکی از علل نابسامانیهای اجتماعی جوامع صنعتی عصر ما
متلاشی شدن نظام خانوادگی است که نه احترامی از سوی فرزندان وجود دارد، نه محبتی
از سوی پدران و مادران و نه پیوند مهر و عاطفهای از سوی همسران.
منظره
دردناک آسایشگاههای سالمندان در جوامع صنعتی امروز که مرکز پدران و مادران
ناتوانی است که از کار افتاده و از خانواده طرد شدهاند، شاهد بسیار گویایی برای
این حقیقت تلخ است.
مردان و
زنانی که بعد از یک عمر خدمت و تحویل فرزندان متعدد به جامعه، در ایامی که نیاز
شدیدی به عواطف فرزندان و کمکهای آنها دارند، به کلی رانده میشوند و در انتظار
مرگ روزشماری میکنند و چشم به در دوختهاند که آشنایی از آن درآید، آرزویی که
شاید در سال یک یا دو بار بیشتر تحقق نمییابد! و بدتر از این گاهی صرفا با ارسال
یک کارت تبریک در سال! به پایان میرسد.
به راستی
تصور چنین حالتی، زندگی را برای انسان از همان آغازش تلخ میکند و این است راه و
رسم دنیای مادی و تمدن منهای ایمان و معنویت.11
پینوشت:
1. ر.ک: مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، باقر ساروخانی، ص
134
2. حجرات، آیه 13
3. منشأ خانواده، انگلس، ص 106
4. همان
5. رساله نوین، ج 3 (مسائل خانواده، بیآزار شیرازی، مقدمه
6. E.w.Burgess, H.J.Locke, 1953,
p.66
7. R.w.Mac I ver 1937,
p. 196
8. R. H. Lowie,
1934, p.246
9. ر. ک: ساروخانی، باقر (پیشین)، ص 135
10. همان، مقدمه.
11. مکارم شیرازی (آیتالله)، ناصر و جمعی از نویسندگان،
تفسیر نمونه، ج 21، ص 334
نظام خانواده 2
تشکیل خانواده
حجتالاسلام دکتر مرتضی خسروی
پیامبر اکرم (ص):
«و ما من شیء احب الی الله عزوجل من بیت یعمر فی الاسلام
بالنکاح»؛ هیچ بنیادی نزد خدا پسندیدهتر از بنیاد ازدواج (و خانواده) نیست. (فروع
کافی، ج 5، ص 328)
ازدواج
ازدواج
تنها پاسخ به سائقههای طبیعی نیست، بلکه پدیدهای به تمام معنی، اجتماعی محسوب میشود.
این ویژگی موجب میشود که در هر جامعه، زناشویی اشکال و انواع خاص داشته و به رنگ
جامعهای که در آن جای دارد، درآید.
جامعهشناسان
ازدواج را نتیجه یا آمیزهای از عقل و تجربه و احساس شخصی میدانند که والدین و
بزرگترها مظهر گرایش اوّلی و عشق، اوج احساس شخصی است.1
در قرآن
کریم، پیمان ازدواج میان زن و مرد، میثاقی محکم خوانده شده است و کلمه «میثاق» در
قرآن کریم برای تعبیر از پیمان میان خدا و بندگان درباره توحید و احکام است. در
قرآن، هر جا کلمه میثاق با فعل «اخذ» و صفت «غلیظ» که برای پیمان پیامبران به کار
رفته، برای پیمان ازدواج نیز آورده شده است. و خداوند در این باره میفرماید: «و
اخذن میثاقا غلیظا»2؛ و زنان از شما میثاقی محکم گرفتهاند.
این آیه میرساند
که پیمان ازدواج در اسلام تا چه اندازه محکم و استوار است. ازدواج نه تنها پیمانی
میان زن و مرد، بلکه پیمانی میان زوجین با خداست که طبق آن با خدا عهد میبندند که
به دستورات قرآن در وظایف همسری و حقوق خانواده عمل نمایند.
ازدواج در
فرهنگ اسلامی از مستحبات مؤکد بوده و کاری بسیار پسندیده میباشد. اگر چنانچه مجرد
ماندن دامن پاک زندگی را به گناه، فساد و فحشا آلوده سازد، ازدواج تکلیفی قطعی و
امری واجب خواهد بود.
سزاوار
نیست که فقر و تنگدستی مانع ازدواج شود. زیرا قرآن کریم با صراحت تمام اعلام میدارد
که: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله»3؛ اگر نیازمند باشند خداوند از فضل خود
آنان را بینیاز خواهد ساخت.
در ترغیب
به ازدواج و نکوهش بر ترک آن روایات فراوانی از سوی معصومین (ع) وارد شده است که
به چند نمونه آن اشاره میشود:
قال الصادق (ع): «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین
رکعه یصلیها غیر متزوج»4؛ دو رکعت نماز همسردار برتر از هفتاد رکعت نماز فرد بیهمسر
است.
قال رسولالله (ص): «من ترک التزویج مخافه العیله فلیس
منا»5؛ هر کس از ترس خرج و هزینه ترک ازدواج کند از ما نیست.
قال رسولالله (ص): «تزوجوا النساء، فانهن یاتین بالمال»6؛
با زنان ازدواج کنید که آنان با مال و ثروت میآیند.
قال رسولالله (ص): «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس
منی»7؛ ازدواج روش من است، هر کس از راه و روش من روی بگرداند از من نیست.
قال رسولالله (ص): من تزوج فقد احرز نصف دینه، فلیتق الله
فی النصف الباقی»8؛ هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را باز یافته، پس باید نسبت به
نیم دیگر تقوای الهی را رعایت کند.
هدف ازدواج
ازدواج
برای انسان یک نیاز طبیعی است که دارای فواید فراوان و مهمی میباشد. نجات از
سرگردانی و بیپناهی و سکون و آرامش در زندگی، ارضای صحیح غریزه جنسی و بهرهمندی
از لذایذ زناشویی، دوری از مفاسد اجتماعی و پیامدهای بد روانی و جسمانی، بقای نسل
و وجود فرزندان صالح، از جمله فواید مهم زندگی مشترک و پیوند همسری میباشد.
با توجه به
این که انسان موجودی است ممتاز که باید در مسیر کمال انسانی و صراط مستقیم گام
بردارد، شایسته است با تهذیب و تزکیه نفس و پرهیز از بدیها و پرورش فضایل و مکارم
اخلاقی، بکوشد تا به مقام شامخی راه یابد که فرشتگان نمیتوانند در آن مسیر گام
بردارند. و هدف اصلی ازدواج انسان همین است که هر انسانی با همراهی و همکاری همسرش
بتواند خود را تهذیب نموده و به کمال برساند و با عمل صالح، به قله سعادت صعود
نماید.
امیرالمؤمنین
حضرت علی (ع) نیز چنین هدف بزرگی را در زندگی مشترک خود داشته است. زیرا هنگامی که
رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص)، در نخستین روز پس از ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه
زهرا (س) برای تبریک و احوالپرسی، به منزل آنها تشریففرما شد، از حضرت علی (ع)
پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟ گفت: زهرا را بهترین کمک برای اطاعت خدا یافتم. سپس
از حضرت زهرا (س) پرسید: شوهرت را چگونه یافتی؟ گفت بهترین شوهر است.9
امیرالمؤمنین (ع) در این پاسخ کوتاه، هم بانوی شایسته و نمونه اسلام را معرفی نمود
و هم هدف اساسی و اصلی ازدواج را بیان کرد.10
وظایف همسری در خانواده
زن و شوهر
دو عنصر اساسی خانوادهاند که حتی عوامل دیگر از جمله عوامل اقتصادی، اجتماعی،
فرهنگی و سیاسی را میتوانند تحتالشعاع خود قرار دهند.
زن و شوهر
در سایه ازدواج از حالت فردی خارج شده و خود را به صورت جفت و همراه میبینند.
جفتی که عیب و نقص و کمال و زیباییش در هم مؤثر و ادغام شده است. اینان برای وصول
به هدف انسانی، تکمیل و تکامل هم، رفتاری آمیخته با احترام متقابل نسبت به هم
داشته و سعی دارند تکالیف و حقوق خود را نسبت به هم رعایت نمایند. حتی اگر یکی از
آنها حق دیگری را مراعات نکند طرف مقابل به انتقام و تلافیجویی برنخاسته و
انسانیت خود را فراموش نمیکند؛ گذشت و تفاهم در همه موارد پسندیده است، به خصوص
در زندگی زناشویی که خوب و بدش همواره دو طرفه است.
دوستیهای
زناشویی و روابط شوهر با همسر اگر بر اساس روابط ایمانی و انسانی استوار باشد
زمینهای برای آسایش و رفاه زندگی خواهد بود. در آن صورت است که با مهر و محبت
متقابل، امنیت و صفا میآید و بهشت واقعی در خانه شکل میگیرد و مسائلی چون غذا،
لباس، تجمل و زیور در درجه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت و اساس زندگی بر محور مهر و
عشق خواهد چرخید.
شاید نظر
به همین جهات است که پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) فرمود: «بهترین مردان شما کسانی
هستند که برای همسران خود بهترین شوهر باشند و من برای خانوادهام بهترین هستم.»
اما برای بهترین بودن باید روابط انسانی بین زن و شوهر تبیین و مراعات گردد.
الف – روابط شوهر با همسر
شوهر برای
بهترین بودن نکاتی را باید مراعات کند که اهم آنها به قرار ذیل است:
1- مهرورزی و محبت
از وظایف
مرد نسبت به زن دوست داشتن و مهرورزی به اوست. این امر به تبعبت از پیامبر گرامی اسلام
است که فرمود: من از زندگی دنیا به سه چیز علاقهمندم: مهرورزی به زنان، عطر و
بوی خوش و نماز. و در جای دیگر فرمود: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» از خلق و خوی
پیامبران دوست داشتن زن است.
امام صادق
(ع) فرمود: کوشش در زیاد کردن محبت نسبت به همسر به حقیقت کوششی برای افزودن
مراتب ایمانی است.
البته در
تمام امور زندگی از نظر اسلام، رعایت اعتدال مطلوب است، حتی در تهجد و شب زندهداری،
در کسب و کار، و همچنین در محبت و مهرورزی، تا آنجا که در کتاب «وسائلالشیعه»
بابی دارد به نام «باب کراهه الافراط فی حب النساء».
2- بیان و ابراز عشق
مهرورزی و
محبت به تنهایی کافی نیست، باید شوهر آن را بر زبان آورد. به فرموده پیامبر اکرم
(ص) سخن شوهر به همسر خود که: «تو را دوست دارم» هرگز از یادش نمیرود.
3- حمایت از همسر
همسر،
همواره به حمایت شوهر نیاز داشته و بدون برخورداری از این حمایت قادر به انجام
وظایف خود نخواهد بود. به همین جهت در روایات متعددی از حضرت معصومین (ع) مرد،
مسئول حفظ، حمایت، نگهبانی و مراقبت از زن معرفی شده است.
شک نیست که
میزان حمایت باید به درجهای باشد که موجب امنیت خاطر گردد و آسایش فکری و رفاه
نسبی او را از هر حیث فراهم نماید.
4- ایجاد زمینه دلگرمی
زن در
مواردی از دوران زندگی خود دچار اضطرابها و بحرانهایی شده و نسبت به آینده با
نظر شک و تردید مینگرد. در چنین صورتی دلگرمی دادن به همسر جنبه حیاتی خواهد
داشت. در غیر این موارد هم مرد با خرید تحفه و هدیهای میتواند زن را به زندگی
خانوادگی دلگرم، و او را بدان امیدوار نماید.
5- معاشرت خوب
زن موجودی
قابل احترام است؛ به خصوص از آن جهت که مورد توصیه پیامبر اکرم (ص) است که فرمود:
«همسر شما، مادر فرزندان شماست». سفارش قرآن درباره همسران این است که: «و عاشروهن
بالمعروف» با آنها به نیکی معاشرت کنید. در حدیثی از معصوم آمده است: زن گل زیبایی
است که خدا او را به دست شما سپرده است. شما با خار بیمیلی و سردی خود آن را
پژمرده و افسرده نسازید.
6- وقتگذاری برای همسر
اشتغال
فراوان مرد نباید به گونهای باشد که نتواند ساعاتی را در خانه و با خانواده و
همسر و فرزندانش سپری نماید. گذراندن اوقاتی در کنار همسر و فرزندان موجب ایجاد
تفاهم، صفا و صمیمیت، دوستی و مودت میشود و از همین رهگذر بهترین شیوه برای
مراقبت، کنترل و هدایت خانواده برای شوهر فراهم خواهد گردید. چه بسیارند خانوادههایی
که در اثر سهلانگاریها و بیتوجهیهای شوهر دچار گمراهیها و انحرافاتی هستند.
7- پاکدامنی و عفت شوهر
همان گونه
که مرد همسر خود را عفیف و پاکدامن میخواهد، خود نیز باید پاکدامن و عفیف باشد و
نیز شوهر وظیفه دارد از زیباییهای زنان دیگر در نزد او سخن نگوید. حضرت علی (ع)
فرمود: «خود عفیف باشید تا همسرتان عفیف بماند».
یکی از راههای
عفیف ماندن زن این است که شوهر، خود را برای همسرش بیاراید، زیرا همان گونه که مرد
دوست دارد با زنی زیبا و با نشاط مباشر باشد، زن هم همین توقع را از شوهرش دارد.
8- مدارا در برابر بدخلقی همسر
در روایات
توصیه شده است که مرد با همسر با مدارا برخورد نماید و از خطاهای او چشم بپوشد.
حضرت علی (ع) فرمود: از عیوب و اشتباهات زن درگذرید، آیا دوست نمیدارید که خدا
از گناهان شما در گذرد؟
به گفته
ابن عباس، پیامبر اکرم (ص) در لحظات آخر عمر مبارکش، ضمن وصیتهایش از سه موضوع
سخن گفت: از نماز، از بردگان و از زنان و البته درباره مدارای با زنان زیاد سفارش
فرمود.
گذشتها و
نادیده گرفتنها اگر چه ناچیز باشد گاهی باعث میشود که خانوادهای از ویرانی نجات
یابد.
و بالاخره
روابط شوهر با همسر باید حسنه باشد و براساس تفاهم، تحمل مرارتها، حمایت و کمک او
باشد. زن همانند استخوان قفسه سینه است. اگر بخواهی راستش کنی میشکند، و اگر با
او بسازی از وی بهره خواهی برد.
حضرت علی
(ع) نیز زن را به شیشهای تشبیه فرموده که اگر رهایش کنند میشکند و اگر محکم و با
شدت بخواهند نگاهش دارند باز هم میشکند. بر این اساس وظیفه، حفظ آن است و مراقبت
او به دور از هرگونه افراط و تفریط.
ب- روابط همسر با شوهر
خانواده
مرکز عشق و عواطف است. محبتها، دوستیها، صلحها، آشتیها، همواره از خانواده
سرچشمه میگیرد. در ایجاد این عاطفه و دوستی زن نقش اساسی دارد. اوست که میتواند
کانون خانواده را مرکزی پر از صفا و روشنی کرده و یا به جهنمی سوزان مبدل سازد.
دل شوهر و فرزندان در گرو عشق و صمیمیت اوست. هنگامی که شوهر از محل کار، خسته و
مانده برمیگردد تنها با نگاههای مهرآمیز اوست که میتوان آرامش را حاکم ساخت.
لذا پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: پروردگار به هیچ کس چیزی بهتر و گرانمایهتر از
زن شایسته عطا نفرموده است. زنی که وقتی شوهرش او را مینگرد خوشحال و مسرور شود و
در غیاب او مال، جان و آبروی شوهر را حفظ نماید.
اینک برخی
از وظایف همسر که به جنبه روابط انسانی او با شوهر مربوط است در پی میآید:
1- اطاعت
زن در خانه
نقشی دو جانبه دارد. او از یک نظر دارای نقشی اقتداری است چون مدیر خانه، سرپرست و
مسئول فرزندان است. کارهای خانه را باید با ذوق و سلیقه سر و سامان دهد، اداره و
امر و نهی فرزندان را برعهده گیرد و در غیاب شوهر تصمیمات لازم را اتخاذ نماید.
از سوی
دیگر نقشِ او اطاعت اندیشیده و مشروع از شوهر است که در سایه آن زندگی خانوادگی
نشاط و استحکام میگیرد. حق این است که در همه امور جاری و مهم باید عقل بیشتر از
احساس باشد. به همین دلیل جلب رضایت شوهر، کسب اجازه در اعمال و رفتار، حتی صرف
مال شخصی در راه معین باید براساس توافق با شوهر و اطاعت از او باشد. از نظر اسلام
هیچ حقی بالاتر از حق شوهر برای زن وجود ندارد.
2- دوستی و تفاهم
اساس
ازدواج بر دوستی، صفا، مودت، رحمت و صمیمیت است نه تحمیل. خانوادهای این چنین،
مصداق این آیه قرآنی قرار میگیرد که: «و جعل بینکم موده و رحمه».
بهترین
همسر آدم کسی است که دوستی پاک، خالص، صمیمی و عاشق شوهر باشد. محبتش مداوم،
اندیشیده و در زندگی خانوادگی برایش یار، معین و وفادار باشد.
3- احترام و استقبال
زنی که
شوهرش را به عنوان تنها مرد محبوب پذیرفته است هیچ چیز را معادل او دوست نمیدارد.
به هنگام ورودش به خانه، از او استقبال میکند او را گرم و صمیمانه میپذیرد.
وسایل آسایش او را فراهم میآورد، او را از اضطرابهایی که در طول روز با آن مواجه
بوده نجات بخشیده و به او آرامش میبخشد.
4- تواضع و فروتنی
در عین
اینکه زن در خانواده خود فردی محترم و عزیز است، در برابر شوهر باید متواضع و
فروتن باشد. در برابرش فخر نکند، از قدرت و امکانات خود و والدینش برای او سخن
نگوید و از اینکه همسر او شده است بر وی منت نگذارد.
5- آرایش و خودآرایی
زن مسلمان
سعی دارد در برابر شوهر به تناسب زمان گام بردارد و سعی کند خواستههای او را در
این زمینه اقناع کند. بدان گونه که شوهرش جز به او رضا ندهد و غیر او را نخواهد.
او باید خود را فقط برای شوهرش آرایش کند تا شوهر را به خود و خانواده دلبسته
نماید.
پیامبر
اکرم (ص) فرمود: بهترین زنان، زنانی هستند که وقتی با شوهر خود خلوت میکنند،
جامه حیا را از تن بدر کنند، و به هنگامی که آشکارا با شوهر هستند جامه حیا را به
تن بپوشند.
6- همکاری، مهربانی و بردباری
زن مسلمان
کمک کار شوهر است، مهربان، خوشخو، و حتی در آزار و بهانهگیری شوهر صبور و آرام
است. و برای گرم نگهداشتن کانون خانواده از گذشت و فداکاری دریغ نمیورزد.
7- تحمل شوهر
در زندگی
زناشویی معلوم نیست همواره توافق اخلاقی وجود داشته باشد، بنابراین دو راه بیشتر
وجود نخواهد داشت: یا گذشت و تحمل و یا نزاع و بداخلاقی.
راه نزاع و
بداخلاقی راهی کودکانه است و زندگی را برای همه تلخ خواهد ساخت، شور و نشاط را از
میان خواهد برد و زیانش متوجه خانواده و دیگر بستگان خواهد شد. اما راه گذشت و
تحمل، به شیوه انسانی است. راهی که مورد توصیه اولیای دین، خردمندان و شرافتمندان
است.
8- نشان ندادن رنج و سختی
هنر زن این
است که بتواند درد خود را از نظر شوهرش مخفی نگهداشته و عظمت و ارزش خود را پاس
بدارد. یکی از مسائلی که عظمت حضرت فاطمه زهرا (س) را نزد حضرت علی (ع) حتی پس از
شهادتش بالاتر نشان داده است، آن بود که حضرت پس از مرگ فاطمه عزیزش، در حال غسل،
تازه متوجه ورم بازوی او شده بود.
پ – ضرورت توافق و تفاهم
زندگی
مشترک بدون توافق و تفاهم و انجام وظایف متقابل امکانپذیر نیست. اگر بنا شود دو
طرف، هر کدام جانب خود را گرفته و بخواهند دیگری را تحت تسلط خود درآورند، خانواده
تباه و نسل آنان ضایع خواهد شد.11
پینوشت:
1. ر.ک: ساروخانی، باقر، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده،
ص 101 و 104.
2. نساء، 21.
3. نور، 32.
4. سفینهالبحار، ج 1، ص 561.
5. کنزالعمال، ج 16، ص 279.
6. مکارمالاخلاق،ص 196.
7. سفینهالبحار، ج 1، ص 561.
8. سفینهالبحار، ج 1، ص 561.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 117.
10. ر.ک: امینی، ابراهیم، آیین همسرداری (کتابهای اسلامی
اینترنت، نسخه 2).
11. قائمی، علی، تشکیل خانواده در اسلام، ص 172-189.
نظام خانواده (3)
امنیت خانواده در اسلام
اسلام
مکتبی جامع، آیندهنگر و دارای قابلیت اجرا در همه اعصار میباشد و نسبت به
خانواده نیز همه جوانب و ابعاد را در نظر گرفته است. همان گونه که برای محکمکاری
در پایه و اساس خانواده اصول و نکاتی توصیه میکند، برای حفظ و پایداری آن نیز
مقررات و قوانینی را وضع کرده است.
پاکسازی
محیط اجتماعی که نقش اساسی در استواری بنای حیاتبخش خانواده دارد، همواره مورد
توجه اسلام قرار گرفته و برای حفظ و سلامت و امنیت خانواده، روابط شخصی، خصوصی و
اجتماعی را تحت کنترل درآورده است و در برابر سیل بنیانکن اجتماعی، خانواده را
مقاوم میسازد.
نهاد
خانواده از جمله عمومیترین نهادهای اجتماعی است که معمولا در تمام جوامع وجود
دارد و مهمترین تکیهگاه و محور زندگی اجتماعی میباشد. در حقیقت فرد در خانواده
متولد میشود، در سازمان خانواده زندگی میکند، و به هنگام نیاز به خانواده رو میآورد
و در پرتو زندگی خانوادگی سکون و آرامش مییابد. قرآن کریم با صراحت بر این حقیقت
تأکید دارد: «والله جعل لکم من بیوتکم
سکنا»؛ «خداوند خانه را برای شما، جای امن و آرامش قرار داد.» 1
منشأ
بسیاری از آشفتگیهای خانواده را باید در جامعه سراغ گرفت. آلودگیها و فسادهای
اجتماعی به تدریج در خانواده رخنه مینماید و بنای آن را فرو میریزند. تلاش اسلام
بر این است که همواره محیط را پاک و توأم با عفت و تقوا نگه دارد تا زمینه برای
گناه و حتی فکر گناه پدید نیاید.
برای اینکه
کانون خانوادگی از فساد دور بماند، اسلام معاشرتها را تحت کنترل قرار داده و برای
آن نظام و ضوابطی را وضع کرده است. اسلام میخواهد زن و مرد در کمال صفا و حسن نیت
زندگی کنند و محیط خانواده از هر سو برای آرامش، تولید و تربیت نسل آماده باشد.
بدون شک چنین زمینهای نیازمند این احساس است که هر یک خود را وابسته به هم
بدانند، به هم مطمئن باشند و جز در مرز رضای هم گام برندارند.
اسلام سعی
دارد عواملی را که مایه تزلزل ارکان حیات خانواده است، از میان بردارد تا زن و مرد
نسبت به یکدیگر و زندگی با هم دل ببندند آرام و آسوده زندگی کنند و خانواده را از
عوامل تزلزل دور سازند و شرایط لازم را برای یک زندگی با صفا و شرافتمدانه آماده
نمایند. اسلام برای اجرای دستوراتش ضمانتهایی گوناگون را معین کرده است که هر
کدام نقشی تعیینکننده را ایفا مینمایند:
* ضمانتهای حفظ امنیت خانواده
ضمانتهای
حفظ امنیت خانواده متعدد است که برخی از آنها به قرار ذیل است:
1- ایمان و اعتقاد الهی
مؤمن برای کسب رضای خداوند سبحان
حاضر است از همه آنچه که مخالف خشنودی اوست، چشم بپوشد. وجود چنین زمینها ی در
انسان مؤمن ضامن اجرایی خوبی برای ایجاد و حفظ امنیت میباشد. به طور کلی یکی از
آثار و برکات ایمان به خدا رسیدن به مقام امن و امنیت است. هیچ مؤمنی حق ندارد به
جان، مال و آبروی انسانی دیگر تجاوز نماید. در همین راستا باید در خانه و محیط
زندگی خصوصی افراد امنیت کافی وجود داشته باشد. به همین جهت در قرآن کریم با صراحت
به مؤمنان اعلام شده است که: «یَا ایُهَا الَّذیِنَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا
بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأِنسُوا وَ تُسَلِمُوا عَلَی اَهْلِهَا
ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُم لَعَّلکُمْ تَذَکَّرُونَ»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید در
خانههای غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و به اهل خانه سلام کنید این
برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید.» 2
2- ترس از عواقب گناه
گناه ریشه
دین و ایمان را برمیکند و در قیامت باعث خشم و کیفر سخت خداوند میشود، فشار قبر
و زمینه ورود به دوزخ با عذاب الهی را فراهم میسازد. معصیت هر چقدر کوچک باشد، از
آن جهت که نافرمانی خداست بزرگ و نارواست.
باید توجه
داشت که برخی از عقوبتهای مربوط به گناه برای همین جهان است و آثار عملی برخی از
گناهان مانند از میان رفتن برکت، مرگ ناگهانی، از بین رفتن آبرو، کوتاه شدن عمر،
فقر و تنگدستی و... در همین دنیا دامن انسان را میگیرد.
گناهانی
مانند بدرفتاری و سوءخلق در محیط خانواده در فرجام زندگی انسان عواقبی دردناک دارد که ناگزیر دامنگیر انسان خواهد
شد. داستان سعد بن معاذ که یکی از صحابه بزرگ پیامبر اسلام (ص) و رئیس قبیله «اوس»
بود عبرتانگیز است. در تشییع جنازه او پیامبر گرامی اسلام (ص) با نوک انگشتان پا
حرکت میکرد و وقتی از ایشان پرسیده شد که چرا چنین راه میروید؟ فرمودند به خاطر
ازدحام شرکت فرشتگان الهی در تشییع جنازه سعد. زیرا او سوره توحید را زیاد قرائت
میکرد. در عین حال وقتی مادر او اظهار خوشحالی میکرد که خوش به حالش که در بهشت
برین جای گرفته است، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: او الان در معرض فشار قبر قرار
دارد. زیرا او باهمه خوبیهایش، با خانواده خود خوشاخلاق نبود. 3
3- اجرای حدود الهی و تعزیر
اگر ایمان
و ترس از کیفر گناهان، در دل مردم و در جامعه نقشی نداشته باشد، دستگاه قضایی
اسلام در مقابل متمردان و گردنکشان و مزاحمان به حقوق اجتماعی و برهمزنندگان
امنیت جامعه و خانواده میایستد و از طریق اجرای قانون و حدود آنها را بر جای خود
مینشاند. نمونه گویای این حقیقت داستانی تاریخی در صدر اسلام است که در پی میآید:
شخصی خدمت
پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: همسایهای دارم که به خاطر درختی که مشرف
بر خانه من میباشد، ایجاد مزاحمت برای خانواده من میکند. پیامبر گرامی (ص) آن
شخص4 را احضار کرد و از او توضیح خواست. او اظهار داشت من اختیار دارم
از آنچه مالک آن هستم هر طور بخواهم استفاده کنم. حضرت (ص) از او خواست که به جای
این درخت، درختی دیگر به او داده شود تا برای همسایه ایجاد مزاحمت نکند، ولی او
نپذیرفت. حضرت (ص) پیشنهاد کردند به جای یک درخت، چند درخت در جای دیگر، عوض
بگیرد. اما باز هم نپذیرفت. حتی حضرت به او گفتند: من در بهشت برای تو درختانی را
ضمانت میکنم. ولی آن شخص باز هم بر رأی خود اصرار ورزید! به ناچار حضرت (ص) دستور
دادند آن درخت را از ریشه برکنند و از ایجاد مزاحمت آن شخص نسبت به خانوادهای
مسلمان، جلوگیری نمایند و فرمودند: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام».5
4- ا منیت و آزادی در محیط خانه
انسان
ناچار است در محیط اجتماع قیود زیادی را تحمل کند ولی میخواهد که مدتی از شبانهروز
را آزاد باشد. با خانواده به گفتوگوهای خصوصی نشسته و از این آزادی بهره گیرد.
لازم است
در این محیط آزاد با این فلسفه روشن، امنیت کافی وجود داشته باشد، اگر بنا باشد هر
کس سر زده وارد این محیط گردد و به حریم امن آن تجاوز نماید دیگر آن آزادی و
استراحت و آرامش را نخواهد داشت و مبدل به محیط کوچه و بازار میشود.
به همین
دلیل همواره در میان انسانها مقرراتی ویژه در این زمینه بوده است و در تمام
قوانین دنیا وارد شدن به خانه اشخاص بدون اجازه آنها ممنوع میباشد و مجازات دارد.
حتی در جایی که ضرورتی از نظر حفظ امنیت و جهات دیگر ایجاب مینماید که بدون اجازه
وارد شوند، مقامات محدود و معینی حق دادن چنین اجازهای را دارند.
در اسلام
نیز در این زمینه دستورات بسیار مؤکد داده شده و آداب و ریزهکاریهایی در این
رابطه وجود دارد که کمتر نظیر آن دیده میشود.
در حدیثی
نقل شده که یکی از یاران پیامبر گرامی اسلام (ص)، در حالی که روبهروی در خانه
پیامبر (ص) ایستاده بود، اجازه ورود به منزل گرفت. حضرت فرمود: به هنگام اجازه
گرفتن روبهروی درب نایست!
در روایات
دیگری آمده است که خود حضرت هنگامی که به درب خانه کسی میرفت، روبهروی درب نمیایستاد
بلکه در طرف راست یا چپ قرار میگرفت و میفرمود:
«السلام علیکم» و به این وسیله اجازه ورود میگرفت.6 حتی در روایات
اسلامی آمده است که انسان به هنگامی که میخواهد وارد خانه مادر و یا حتی وارد
خانه فرزند خود شود اجازه بگیرد. مردی از پیامبر اکرم (ص) پرسید: آیا هنگامی که میخواهم
وارد خانه مادرم شوم باید اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آری. عرض کرد مادرم غیر از من
خدمتگزاری ندارد باز هم باید اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آیا دوست داری مادرت را
برهنه ببینی؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: «فاستاذن علیها» اکنون که چنین است از او
اجازه بگیر.
در روایتی
دیگر میخوانیم که پیامبر اکرم (ص) هنگامی که میخواست وارد خانه دخترش حضرت فاطمه
(س) شود، نخست بر درب خانه ایستاد، دست روی درب گذاشت و درب را کمی عقب زد، سپس
فرمود: «السلام علیکم». فاطمه (س) پاسخ سلام پدر را داد، بعد پیامبر اکرم (ص)
فرمود: اجازه دارم وارد شوم؟ عرض کرد: وارد شو ای رسول خدا.
پیامبر
اکرم (ص) فرمود: کسی همراه من است، او نیز اجازه دارد وارد شود؟ حضرت فاطمه (س)
عرض کرد: مقنعه بر سر من نیست. هنگامی که خود را پوشید، اجازه ورود برای پیامبر و
همراهش جابر بن عبدالله را داد. 7
این حدیث
به خوبی نشان میدهد که تا چه اندازه پیامبر گرامی اسلام (ص) که یک الگوی نیکو
برای عموم مسلمانان بود این نکات را دقیقا رعایت میفرمود.
حتی در
برخی از روایات گفته شده است که سه بار باید اجازه گرفت؛ اجازه اول برای شنیدن،
اجازه دوم برای آماده شدن، و به هنگام اجازه سوم اگر خواستند اجازه دهند و اگر
خواستند اجازه ندهند. 8
حتی بعضی
لازم دانستهاند که در میان این سه اجازه، فاصلهای باشد، تا صاحبخانه فرصت
پوشیدن لباس مناسب و یا مرتب کردن خانه را داشته باشد. و حتی گاهی ممکن است اسراری
در منزل باشد که نباید کسی بر آن اسرار آگاه شود، بنابراین اگر اجازه ورود داده
نشد، بدون کمترین احساس ناراحتی باید برگشت. 9
5- کنترلهای اجتماعی برای امنیت خانواده
عواملی که
در محیط اجتماعی وجود دارند، و نیز آنچه که در جامعه جریان دارد و افراد به گونهای
با آن در تماس هستند، میتوانند از عوامل مهم و مؤثر در سعادت و انحطاط خانواده
باشند. بدین نظر در جامعه اسلامی تلاشهایی برای کنترل این عوامل، توسط مسئولان و
زمامداران جامعه خواهد بود. که از آن جملهاند: کنترل رابطهها، جلوگیری از عاملان
فساد اجتماعی، اعتیاد، ابتذال و میخوارگی، کنترل اماکن مروج فساد و مجالس گناه،
کنترل وسایل ارتباط جمعی، مطبوعات، سینماها، صدا و سیما و...
در جامعه
اسلامی هر آنچه که موجب و یا عامل بدآموزی، فساد، سوءخلق، تزلزل ارکان خانوادگی
گردد منع و تحت کنترل قرار میگیرد. به ویژه وسایل ارتباط جمعی که نقشی مؤثر در
ساختن و یا ویران کردن بنای خانواده دارد. مطبوعات نقشی فوقالعاده را در پیشرفت
یا انحطاط جامعه، پیشروی به سوی اهداف و مقاصد عالی یا رکود و جمود عهدهدار
هستند.
برای
خانواده و امنیت آن نیز رسانه و مطبوعات تأثیری فراوان دارند. آلودگیها، ویرانیهای
بنای اخلاقی، شرف و حیثیت خانوادگی، گاهی از رسانه و مطبوعات سرچشمه میگیرند.
رادیو،
تلویزیون و سینما هم میتوانند در خدمت تقویت مبانی اخلاقی، انسانی و تربیتی صحیح
باشند و یا برعکس، ابزاری برای بدآموزی و عاملی برای تزلزل خانوادهها تبدیل شوند.
کنترلهای
اجتماعی برای حفظ مبانی ارزشهای انسانی، اخلاقی، شرف، انسانیت، حفظ نسل و بقای
خانواده لازم است. اسلام به این جهت است که قوانینی در جهت کنترل جامعه ایجاد
نموده و متخلفان را شدیدا تحت تعقیب قرار میدهد.
6- تدابیر و مراقبتهای لازم برای امنیت خانواده
زمینه حفظ،
سلامت و امنیت خانواده، در حقیقت قبل از تشکیل خانواده باید پیشبینی شود. توصیههای
اسلامی در جنبه انتخاب همسر، توجه به کفویت و همتایی، شرایط فکری همسر و... همه به
خاطر این مسئله است. علاوه بر این اسلام میکوشد پس از ازدواج هم از عواملی که
باعث جدایی، افتراق، اضطراب و آشفتگی خانواده است، جلوگیری به عمل آورده و
رهنمودهایی به صورت دستور، قانون، حقوق اخلاقی و... معین کرده است.
اسلام میخواهد
برخوردها در سطح کلی انسانی و عاطفی باشد، زن و شوهر در زندگی زناشویی بکوشند از
طریق اخلاق و انسانیت کانون خانوادگی را گرم نگه دارند. به همین دلیل است که از یک
سو به مرد دستور میدهد رضای همسر را به هرگونه که ممکن است جلب نماید و از طرفی
به زن هم یادآور میشود که شوهر را خشمگین نسازد و با خشم او نخوابد. تقوا عاملی نیرومند
برای کنترل و حفظ امنیت خانوادههاست که در سایه آن زبان و همه اعضای بدن انسان و
حتی فکر او تحت ضابطه و کنترل قرار میگیرد.
پیمان
زناشویی و خانواده همراه با حقوقی است که رعایت آن، موجبات سلامت و امنیت خانواده
را ضمانت میکند و تخلف از آن برای هر کدام از زن و شوهر کیفر و عقوبت را به دنبال
دارد.
به هنگامی
که برخورد و اختلافی بین زن و شوهر پدید آید، به فرمان قرآن برای جلوگیری از
فروپاشی کانون خانواده، افرادی خبره و عادل به عنوان «حَکَم»10 از سوی
دو طرف خانواده، دعوت میشوند تا اختلافات پیش آمده را داوری و حل نمایند. این
دستور قرآنی برای رفع اختلاف میان زن و شوهر، و پیشگیری از وقوع طلاق، یک دادگاه
خانوادگی را با امتیازات زیر مطرح میکند:
1- داوران، از هر دو فامیل باشند تا سوز، تعهد و خیرخواهی
بیشتری داشته باشند.
2- این دادگاه نیاز به بودجه ندارد.
3- رسیدگی به اختلاف در این دادگاه، سریع، بدون تراکم
پرونده و مشکلات اداری است.
4- اسرار دادگاه به بیگانگان نمیرسد و مسایل اختلافی در
میان خودشان میماند.
5- چون داوران از خانواده دو طرف میباشند، مورد اعتماد
طرفین خواهند بود. 11
از امام
صادق (ع) درباره «فابعثوا حکما» سؤال شد، حضرت فرمود: حکمین نمیتوانند به طلاق و
جدایی حکم کنند، مگر آنکه از طرفین اجازه داشته باشند. 12
گرچه قرآن
کریم به گذشت و چشمپوشی از مردم دستور به «عفو» و «صفح» میدهد. 13
ولی در زندگی خانوادگی، علاوه بر این دستور عفو و صفح،
تأکید بر «مغفرت»14 هم وجود دارد. کلمه عفو به معنای گذشت و صفح از
«صفحه» و ورق را برگرداندن است. یعنی اصلا لغزش دیگران را به روی خود نیاور و به اصطلاح «شتر دیدی ندیدی». در تمام قرآن،
هیچ کجا کلمات عفو، صفح و مغفرت، پشت سر هم نیامده است، جز در مورد زندگی خانوادگی
با همسر و فرزند. یعنی حتی در موردی که آنها دشمن شما باشند و باید از آنها برحذر
بود، باز هم عفو و صفح و مغفرت را باید مراعات کرد. 15
پایان بحث
بالاخره
اسلام برنامه زندگی در خانواده را براساس صلح و صفا، سازگاری و گذشت قرار میدهد و
میخواهد زن و شوهر در کمال آسایش و امنیت فکری در کنار همدیگر باشند. توصیه به
سازگاری، به خصوص از سوی مرد نسبت به همسر حدی است که پیامبر فرمود: جبرئیل درباره
همسر آن قدر به من سفارش کرد که گمان کردم طلاق زن جز در موقعی که مرتکب فحشای
آشکار شود، سزاوار نیست. 16
منابع و پینوشتها:
1. قرآن کریم، سوره نحل، آیه 80.
2. قرآن کریم، سوره نور، آیه 27.
3. ر.ک: قمی (محدث)، عباس، منازلالاخره، مبحث
«فشار قبر».
4. این شخص «سمره بن جندب» نام داشت.
5. این اصل خود قاعدهای فقهی است که در منابع
فقهی مورد استفاده قرار میگیرد.
6. تفسیر فخر رازی، ج 23، ص 198.
7. تفسیر نوالثقلین، ج 2، ص 587.
8. وسایلالشیعه، ج 14، ص 161.
9. تفسیر نمونه، ج 14، ص 429.
10. بنا به دستور قرآن: «فابعثوا حکما من اهله و
حکما من اهلها، ان یریدا اصلاحا یوفقالله بینها» (سوره نساء، آیه 35).
11. ر. ک: قرائتی، محسن، پرتوی از نور (گزیده
تفسیر نور)، ص 73.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 6، ص
146.
13. قرآن کریم، سوره نور، آیه 22.
14. قرآن کریم، سوره تغابن، آیه 14.
15. قرائتی (پیشین)، ص 708.
16. ر. ک: قائمی، علی، تشکیل خانواده در اسلام، ص
259-254.
نظام خانواده (4)
خانواده نخستین پایگاه تربیتی
حجتالاسلام دکتر مرتضی خسروی
نقش تربیتی خانواده
خانواده به عنوان
اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیتی شایان توجه است. اولین
تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از
سایر محیطها، میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایهگذار
بخشی مهم از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت
و عملکرد فرد در آینده نقشی بزرگ بر عهده دارد. عواملی چون شخصیت والدین، سلامت
روانی و جسمانی آنان، شیوههای تربیتی اعمال شده در داخل خانواده، شغل و تحصیلات
والدین، وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، محل سکونت خانواده، حجم و جمعیت خانواده،
روابط اجتماعی خانواده و بینهایت متغیرهای دیگر در خانواده وجود دارند که شخصیت
فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و
فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار میدهند.
نوزاد در خانواده به
دنیا میآید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز میکند. در این کانون اولیه،
اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز میشود و کودک کمکم در فرایند رشد اجتماعی قرار
میگیرد. همان طور که روانشناسان معتقدند سالهای اولیه کودکی نقشی بسزا در رشد
شخصیت و آینده او دارد. بیشتر طرح واژهها و شناختهای کودک از خود، اطرافیان و
محیط، در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک به ارتباطی که
خانواده با وی دارد وابسته است.
کودکانی که در سنین
کودکی از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند به انواع مشکلات مبتلا میگردند.
مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها، دروغگوییها و حرف نشنیدنیهای ساده شروع میشود
و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی میشود.
سختگیری زیاد والدین یا بیتوجهی آنان، یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده
ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیرمنطقی او، شخصیتی سالم را به وجود نخواهد آورد.
سلامت خود خانواده، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنان به اصولی که میتواند محیط
خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.
ویژگی مشترک و مهم
دوران نوجوانی- در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبههای جسمانی و روانی در
فرد اتفاق میافتد- استقلالطلبی نوجوان در خانواده است. نوجوان میخواهد به طریقی
رشد و استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین
خود و خانواده میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود. در صورتی که خانواده در این
دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و همچنین با ویژگیهای دوران
نوجوانی آشنا نباشد، نخواهد توانست نقش تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید. و
چه بسا که اقداماتی نادرست از سوی خانواده، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره،
بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور میسازد و در صورتی که خانواده در
گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی
فکری کاملی برخوردار نباشد، با گرایش به زمینههای ناسازگارانه، مثل عضویت در گروههای
افراطی و سایر زمینهها، مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد.
سختگیری زیاد
والدین و خانواده در این دوران و هم چنین سهلگیری و آزادگذاری آنان فرزند را
موجودی سرکش، طغیانگر و متزلزل بار خواهد آورد. از این گذشته این دوران، دوران
الگوگیری و همانندسازی است که لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود
فراهم سازد.
خانواده به عنوان
کوچکترین نهاد اجتماعی، آسیبپذیرترین گروه در برابر آسیبهای اجتماعی است. به
طوری که اکثر مشکلات و آسیبها ابتدا در خانوادهها بروز پیدا میکند و در صورت
عدم پیشگیری و یا برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ پیدا میکند و در
این شرایط دشوار، دیگر نمیتوان به راحتی مشکلات و آسیبها را کنترل کرد.1
مسئولیت پدر و مادر نسبت به تربیت فرزندان
اهمیت انتخاب همسر
در فرهنگ اسلامی بیانگر این موضوع است که صلاحیت و شایستگی مربی بسیار مورد توجه
میباشد. از روایات فراوانی که در چگونگی انتخاب همسر و مقدمات ازدواج وارد شده
است، درمییابیم که اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به یادآوری مسئولیت والدین نسبت به
تربیت فرزند و تأدیب آنان، اهتمام فراوانی دارند.2
پیامبر گرامی اسلام
(ص) درباره اهمیت نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان میفرماید:
«کلُّ مُولُودٍ یُولَدُ عَلی الْفِطْرِه حتّی یَکُونَ أَبَواهُ
یُهَوِّدانَهُ وَ یُنَصّرانَهُ وَ یُمَجّسانَهُ؛ هر نوزادی بر فطرت الهی و توحیدی
متولد میشود تا اینکه پدر و مادر او هستند که او را یهودی، نصرانی و مجوسی میکنند.»3
امام سجاد (ع) حسن
ادب فرزندان و هدایت و راهنمایی آنها به سوی پروردگار را از وظایف و مسئولیتهای
پدر و مادر برشمرده و از جمله حقوقی که فرزندان نسبت به پدر و مادر دارند همین امر
مهم است.4
از نظر اسلام، پدر
مسئولیت دارد علوم دینی و سایر دانشها و مهارتهایی را که فرزند در زندگیاش بدان
نیازمند است، به او یاد دهد و یا برای او معلمی شایسته بگمارد. این امر تا بدانجا
مورد توجه قرار گرفته است که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«همانا زمانی که معلم به کودک «بسمالله» را بیاموزد، برای او و کودک
و پدر و مادرش آزادی از جهنم نوشته میشود.»5
از جمله مسئولیتهای
پدر نسبت به فرزند، این است که برایش نام خوب انتخاب کند؛ به او نوشتن بیاموزد و
هنگامی که به سن بلوغ رسید برایش همسر بگیرد.6 تیراندازی و شنا نیز از
وظایفی است که پدر باید به فرزندش بیاموزد.7
امام سجاد (ع) ضمن
بیان حق فرزند، سه وظیفه اصلی را برای پدر و مادر ذکر فرموده است؛ حضرت میفرماید:
حق فرزندت این است که بدانی او قسمتی از وجود تو است و جزیی از درخت هستیات میباشد.
در این جهان، خوبی و بدی او با تو ارتباط پیدا میکند. تو در باره آنچه، نسبت به
او مسئولیتپذیر شدهای، مورد سؤال قرار خواهی گرفت، از نظر:
- تربیت و آدابآموزی
- دلالت کردن به خداشناسی
- یاری کردن به او در راه طاعت حق
به دو طریق است؛ یکی عمل خودت و یکی هم راهنمایی و آموزشی که به او
ارایه خواهی کرد.
اگر در این باره
کمترین زحمتی به خود میدهی، پاداش کافی داری و اگر کمترین کوتاهی نمایی، دقیقا
مورد مؤاخذه و ملامت و مجازات قرار خواهی گرفت.8
دقتها و مراقبتها در تربیت فرزندان
در امر تربیت
فرزندان، در آموزههای دینی به روشها و مراحل خاص آن توجه شده است. از جمله اینکه
کودک تا هفت سالگی باید بازی کند، پس از هفت سالگی نوشتن و بعد از آن باید قرآن و
احکام بیاموزد.9 اما متأسفانه باید اذعان کرد که امروزه در تربیت دینی
فرزندان بسیار کوتاهی میشود. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده است که فرمود:
«وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! پرسیده شد:از پدران
مشترک آنان؟ حضرت فرمود: نه؛ از پدران مؤمن که به فرزندانشان واجبات حلال و حرام
دین را نمیآموزند و از یادگیری آنان جلوگیری میکنند و تنها کامیابیهای دنیوی
آنان را راضی میکند. من از آنان بیزارم و آنان از من.»10
پیامبر اکرم (ص)
فرموده است: کسی که فرزندش را ببوسد، خداوند متعال برای او حسنه مینویسد و کسی که
فرزندش را شاد کند، روز قیامت خدای تعالی او را شاد گرداند. و کسی که به فرزندش
قرآن بیاموزد، بر پدر و مادرش حلههایی از نور میپوشانند که چهرههای بهشتیان از
آن نورانی میگردد.11
در آموزههای اسلامی
تأکید بر این است که پدران و مادران از فرزندان خود بیش از طاقت و تحمل آنان،
انتظاری نداشته باشند.
دنیای فرزندان به
کلی با دنیای بزرگسالان متفاوت است و این تفاوت هم جنبه کمی و هم جنبه کیفی دارد.
تواناییها، امکانات، استعدادها و قابلیتهای فرزندان، موقعیتی را فراهم میآورد
که باید به طور جدی ضابطهای برای تفویض مسئولیت به آنان، وجود داشته باشد.
همخوانی انتظارات و
امکانات، ایجاب میکند که سه امر ذیل در راستای یکدیگر مورد توجه والدین قرار
گیرد:
الف- درک روشن و عمیق تواناییهای فرزندان در زمینههای گوناگون شامل
جنبههای فیزیکی، عاطفی، ذهنی (عقلی)، اجتماعی و اخلاقی
ب- استنباط و روشنبینی والدین نسبت به تمایلات و علایق آنها
ج- تنظیم و تفویض مسئولیتها به آنان بر مبنای توجه به تواناییها و
تمایلات فرزندان و در نتیجه، دستیابی به همخوانی آنچه از آنان انتظار داریم و آنچه
در توان آنان است.
لازم به یادآوری است
که مقدم بر مراحل فوق، هماهنگی و همگرایی والدین در انتخاب خطمشی مشخص و سیاست
روشنتربیتی برای فرزندان است.12
منابع:
1. ر.ک: اینترنت، خبرگزاری مهر، گروه اجتماعی
2. ر.ک: عاملی، شیخ حر،
وسایل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب 12
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 61، ص 186
4. الحرانی، ابومحمدبن الحسین بن شعبه، تحفالعقول عن آل الرسول، ص
263
5. قمی، شیخ عباس، مستدرک الوسایل، ج 15، ص 166
6. مجلسی، محمد باقر (پیشین) ج 74، ص 80
7. عاملی، شیخ حر (پیشین) ج 15، ص 194
8. رساله حقوق امام سجاد (ع) (راه و رسم زندگی)، ترجمه علی غفوری، ص
121 (مأخوذ از: دکتر محمدرضا شرفی، خانواده متعادل، ص 156)
9. عاملی، شیخ حر (پیشین)، ج 15، ص 194
10. قمی، شیخ عباس (پیشین)، ج 15، ص 164
11. عاملی، شیخ حر (پیشین)، ج 15، ص 194
12. ر. ک: شرفی، محمدرضا، خانواده متعادل، ص 160
نظام خانواده (6)
خانواده نخستین پایگاه تربیتی (3)
حجتالاسلام دکتر مرتضی خسروی
نقش بیبدیل خانواده در تربیت کودک
خانواده
به عنوان رکن اساسی تربیت، نقشی بیبدیل در رشد و تربیت کودکان ایفا میکند. این
امر به ویژه در اولین سالهای زندگی که تجربههای اولیه کودک در حال شکل گرفتن
است، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. غالب رفتارهای انسان براساس یادگیری شکل
میگیرد و اولین و مهمترین پایگاه یادگیری کانون خانواده است. ایفای نقش پدر و
مادر به عنوان عامل پرورشی در چارچوب خانواده، شرط استقرار شخصیت سالم کودک خواهد
بود.
ساختن
انسان در دوران کودکی بسیار آسانتر از زمان بزرگسالی است. طبیعت پاکیزه و زمینه
مساعدی که کودک در محیط خانواده دارد، بهترین شرایطی است که میتوان شایستهترین
بذرهای تربیتی را پرورش داد. حضرت علی (ع) صفحه دل کودک را همچون زمین مستعدی
معرفی میکند که هیچ گیاهی در آن نروییده و آماده هر نوع بذرافشانی است.1
خانواده
به عنوان یک محیط طبیعی که تربیت کودک را برعهده دارد، رشد جسمانی، عاطفی و اجتماعی
کودک را تحت تأثیر قرار میدهد. خانواده باید کانون محبت، توجه، احترام و در عین
حال مرکز اعمال نظم و انضباط باشد تا کودک بر اثر محبت شورانگیزی که از پدر و مادر
میبینند، آنان را الگو قرار دهد و خود را با والدین منطبق سازد.
والدین
به عنوان الگوهای اصلی زندگی کودک، احساسات، علایق، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی و
حتی منطق قضاوتی و ارزشی خود را به او منتقل میکنند و کودک با علاقه و وجد تمام
این معیارها را درونی میسازد و شخصیت در حال تکوین خود را با آن وفق میدهد.
ارتباط میان کودک و والدین نیرومندترین نوع ارتباط است. بنابراین وقتی محیط
خانواده سالم و سرشار از عاطفه باشد، وجدان کودک رشد مطلوب خود را آغاز میکند و
احساس امنیت در او شکل میگیرد.
وجود
آرامش و اطمینان خاطر در خانواده و حسن معاشرت والدین با فرزندان و با یکدیگر، ضمن
آنکه زمینه اجتماعی شدن را در کودک آماده میکند، بزرگترین درس تربیتی را نیز که
همان شیوه برخورد و ارتباط صحیح اجتماعی است، به کودکان میآموزد.
نوع
رابطهای که کودک در محیط خانواده با والدین برقرار میکند، اساس و پایه روابط
بعدی او با دوستان، همکاران و خانوادهای که بعدها تشکیل خواهد داد، قرار میگیرد.
با توجه به این مسائل است که میتوان ادعا کرد، خانواده خمیرمایه شخصیت انسان را
شکل میدهد و نگرشها، رغبتها و رفتارهای خوشایند و ناخوشایند نسبت به پدیدههای
مختلف از خانه سرچشمه میگیرد و تربیت صحیح اولین و اساسیترین پایه سعادت فردی و
اجتماعی کودک است.
بنابراین
باید به خانواده به عنوان اولین مدرسه کودک اهمیت فوقالعاده داد و محیطی فراهم
آورد تا خانواده با دقت، صبر، آگاهی و عشق در تربیت کودکان بکوشد. در غیر این صورت
عوارض غیرقابل جبرانی در شخصیت کودکان به وجود خواهد آمد و علاوه بر شخص، جامعه
نیز متضرر خواهد شد.
خانوادهها
نباید با سادهاندیشی وظیفه تربیت کودکان را به عهده سازمانهای تربیتی محول کنند.
زیرا این مراکز با وجود نقش مهمی که دارند، هرگز نمیتوانند به جای والدین و محیط
خانواده ایفای نقش نمایند.
بعد
از ورود کودک به مدرسه نیز باید میان خانه و مدرسه و مسائل آموزشی و تربیتی
هماهنگی و همکاری لازم وجود داشته باشد. زیرا بدون هماهنگی خانواده با مدرسه نمیتوان
به یک رفتار فرهنگی معتدل امید داشت.
نقش خانواده در شکلگیری شخصیت کودک
با
توجه به اینکه کودک سالهای نخست زندگی خود را در محیط خانه با پدر و مادر و سایر
افراد خانواده سپری میکند، از رفتار آنان به دقت الگوبرداری میکند و ویژگیهای
اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی و دیگر گرایشها را از آنان میآموزد. اینکه مردم در قضاوتهای
خود، رفتارهای کودک را به حساب پدر و مادر کودک میگذارند، حاکی از واقعیتی است که
از مطالعات فراوان به دست آمده است.
پدر
و مادر اولین و آشناترین چهرههایی هستند که کودک با آنان روبهرو میشود. به
تدریج به موقعیت حساس پدر و مادر و نیاز شدید خود به آنان پی میبرد و متقابلا به
آنان علاقهمند میشود. به همین جهت والدین خود را بهترین و خیرخواهترین و
بانفوذترین اشخاصی میدانند که میتوانند سرمشق و الگوی زندگی او قرار گیرند.
قرآن
کریم به نقش کلیدی پدر و مادر توجه داشته و در آیاتی به آن پرداخته است. حضرت نوح
(ع) با اشاره به نقش والدین به خداوند عرضه میدارد: «وَ لا یَلِدُوا اِلاّ
فاجِراً کَفّاراً؛ اینان جز فاجر و کافر نمیزایند.»2
این
بدان معنی است که نتیجه تربیتی قوم نوح جز فرزندانی با این خصوصیات نمیباشد.
بنابراین، خانواده در سازندگی یا ویرانی شخصیت کودک و نوجوان نقش اساسی دارد و
کودک از محیط خانواده خوبیها و بدیها را میآموزد. پس از پدر و مادر، برادران و
خواهران هستند که در خانواده بیشترین تأثیر را بر کودک میگذارند. به ویژه آنگاه
که کودک دارای برادر و خواهر بزرگتر است و تفاوت سنیشان نیز زیاد باشد. خواهر
بزرگتر برای کودک نقش مادر، و برادر بزرگتر نقش پدر را ایفا میکند. از این رو،
اگر والدین بتوانند فرزند بزرگتر را خوب تربیت کنند، تقریبا در تربیت بقیه
فرزندان موفقتر خواهند بود. زیرا فرزند بزرگتر نسبت به کوچکتر نقش الگویی دارد
و در تربیت و سازندگی کوچکتر تأثیر به سزایی خواهد داشت.
نقش خانواده در روند تکاملی رشد کودک
نیازهای
گوناگون کودک و چگونگی تأمین آنها از سوی خانواده در روند سلامت روانی و رشد و
تکامل جسمی و روحی کودک نقش تعیینکنندهای دارند. یکی از مهمترین وظایف پدر و
مادر به عنوان سازماندهندگان اصلی خانواده، فراهم آوردن زمینه مساعد وارائه
الگوهای صحیح و منسجم برای تأمین نیازهای طبیعی کودک در عرصه خانواده است.
اساسیترین
نیازهای کودک عبارتاند از:
1. نیازهای روانی
2. نیازهای عاطفی
3. نیازهای اجتماعی
4. نیازهای اخلاقی و مذهبی.
یکی
از مهمترین وظایف پدر و مادر به عنوان سازندگان و ساماندهندگان اصلی خانواده،
فراهم آوردن زمینه مساعد و ارائه الگوی صحیح و منسجم برای تأمین این نیازهای طبیعی
در عرصه خانواده میباشد و میتوان گفت قوام و دوام و سلامت خانواده به مثابه یک
سازمان حیاتمند و پویا، در حد وسیعی در گرو شکلگیری و انسجام همین الگوی ساختاری
میباشد.
نیازهای
روانی مانند نیاز به امنیت، احترام، محبت، شادی و ارتباط عادی و متعادل اعضای
خانواده با یکدیگر، تنها در سایه وجود ساختار متناسب و همگن این نهاد تأمین میگردد.
کودک
تا مدتها به دیگران وابستگی کامل دارد و به همین سبب بسیار نیازمند امنیت عاطفی
میباشد که در ماههای اول زندگی، آغوش مادر به عنوان پناهگاه وی، مطمئنترین
منبع تأمین این امنیت به شمار میرود. کودک به همان اندازه که محتاج غذا و مراقبتهای
جسمی است، به این ارتباط عاطفی نیز نیاز دارد.
با
افزایش سن کودک، راههای ارتباط عاطفی او با دیگران گشوده میشود؛ پدر، خواهر،
برادر، پدربزرگ، مادربزرگ و تا حدی اطرافیان نزدیک دیگر، هر کدام به سهم خود به
رشد و تکامل عاطفی کودک کمک میکنند.
خانواده
به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی، نقش برتر و تعیینکنندهای را در رفتار فرد
برعهده دارد و در واقع محیط خانه اولین و با دوامترین عاملی است که رشد کودک را
در ابعاد مختلف تحت تأثیر مستقیم قرار میدهد. و به همین سبب بررسی و تحلیل نحوه
برخورد اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر با کودک، از جمله بحثهای اساسی روانشناسی
تربیتی به شمار میرود.
از
دیگر نیازهای کودک که خانواده در تأمین آن نقش به سزایی دارد، نیازهای اخلاقی و
مذهبی میباشد. بدیهی است که هر خانوادهای قادر نیست به خوبی این نقش را ایفا
نماید. تربیت اخلاقی و مذهبی کودک نیازمند شرایطی است که باید در خانواده تحقق
یابد. نخستین و مهمترین شرط آن است که محیط خانواده از آلودگی و گناه، پاک باشد و
صفات ناپسند و نکوهیدهای مانند خیانت، نادرستی، دروغ و فساد در آن نفوذ نکرده
باشد.
در
برخی از خانوادهها، کودک تنها با برخوردها و شیوههای فاسد و دور از اخلاق و ارزشهای
انسانی اعضای خانواده روبهرو میباشد و در برابر چشمان حریص او که در جستوجوی
یادگیری الگوهای رفتاری والدین و اطرافیان است، چیزی به جز سرمشقهای بدآموزی و
رفتار ضداخلاقی خودنمایی نمیکند!
بدون
شک الگوهای راستین خداپرستی و ایمان و تقوا و دیگر فضایل اخلاقی و ارزشهای انسانی
و الهی، در درجه نخست باید توسط افراد خانواده ساخته و پرداخته شود و به کودکان
ارائه گردد.
نقش خانواده در تربیت دینی کودک
در
تربیت اخلاقی، تربیت دینی از جایگاه رفیعی برخوردار است. هدف از تربیت دینی آن است
که والدین، شور و شوق فطری کودک را نسبت به جلال و جمال الهی پرورش دهند و از
رهگذر آن، فضایل اخلاقی را به ملکات اخلاقی مبدل سازند.
یادگیری
در تربیت دینی دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری است که خانوادهها در هر بعد
وظایف خاصی به عهده دارند؛ خانوادهها نخست باید به کودکان اندیشیدن را بیاموزند.
این منظور به دست نمیآید، مگر آنکه مقدمات آن فراهم آمده باشد. فکر نخست با احساس
آغاز میشود؛ از ترکیب تأثرهای حسی، عقل حسی و مفاهیم، و از ترکیب مفاهیم، ادراک
عقلانی حاصل میشود.
خانواده
نخست باید آموزش کودک را از آشنایی او با طبیعت آغاز کند؛ به این معنا که باید اول
درباره نظم و زیبایی سخن گفت، سپس رابطه طبیعت را با خدا تبیین کرد. به تدریج که
کودک رشد میکند میتوان مفاهیم دینی را به او آموخت.
باید
به کودک آموخت که تصور خداوند در هر حالت و هر شکل باید همراه با تقدیس، تکریم و
احترام باشد. باید مراقب بود تا والدین و سایر اعضای خانواده بیجهت نام مقدس
خداوند را به عنوان سوگند به زبان نیاورند.
خانوادههایی
که آرزو دارند فرزندان صالح، راستگو، معتقد و اهل نماز و عبادت داشته باشند، باید
خود به ارزشهای دینی عمل کنند. عدم هماهنگی میان کردار و گفتار والدین، نه تنها
نصایح آنان را بیاثر میسازد، بلکه موجب میشود تا شخصیت والدین نزد فرزند تنزل
یابد و در موارد دیگر هم خود را ملزم به اطاعت از پدر و مادر نداند.
قرآن
کریم این حقیقت را به زیباترین شکل بیان داشته است، آنجا که میفرماید:
«یا ایّها الذینَ آمَنُوا لِمَ
تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلوُن؛ ای ایمان آورندگان، چرا میگویید آنچه را که عمل نمیکنید.»3
و
یا در جایی دیگر میفرماید: «أَتَأمُرُون النّاسَ بِالبِّرِ وَ تَنْسَوْنَ
اَنْفُسَکُمْ؛ آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خودتان را فراموش میکنید.»4
در
همین راستا امام صادق (ع) میفرماید: «کُونُوا دُعاهً للنّاسَ بغَیر
أَلْسِنَتکم...؛ مردم را با رفتار و عمل خود به حق رهبری کنید، نه با زبان خویش.»5
منابع:
1. نهجالبلاغه، نامه 31
2. قرآن کریم، سوره مبارکه نوح، آیه
27
3. قرآن کریم، سوره مبارکه صف، آیه 2
4. قرآن کریم، سوره مبارکه بقره، آیه
44
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج
70، ص 303
6. قائمی، دکتر علی، زمینه تربیت
7. امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و
تربیت
8. کریمینیا، محمدعلی، الگوهای
تربیت اجتماعی
9. http://yas.ofogh.net/Detail.asp?
ItemID=8
10. http://
www.bazyab.ir
11. http: //
www.pajoohe.com / 25513 / index. Php? Page = definition
نظام
خانواده (7)
فرزند
و تنظیم خانواده
اهمیت
فرزند در خانواده
فرزند در خانواده مایه دلگرمی، طراوت و
نشاط، دوام زندگی و ماندگاری خانواده و ضامن حیات بشری است. در خانهای که فرزند
نیست، آن شور و شادابی که ضرورت زندگی است، وجود ندارد. به همین جهت کسانی که از
نعمت داشتن فرزند محروم میباشند، تلاش میکنند تا کودکان دیگری را به فرزندی
بپذیرند.
در سایه وجود فرزند، زن و شوهر نسبت به
یکدیگر دید دیگری پیدا میکنند و دلبستگی، عشق، احساس مسئولیت و وفاداری در زندگی
آنان ریشه میگیرد. به این ترتیب، والدینی که از پدر یا مادر شدن و پذیرش بار
تکالیف آن سر باز میزنند، در حقیقت زمینه را برای از دست دادن شور زندگی و
استحکام خانواده فراهم میکنند و افسوس خود را در روزگاران آینده سبب خواهند شد.
اساسا، از جمله لذتها و دلخوشیهای فطری زندگی انسانی، پس از مرحله ازدواج، نعمت
فرزند است که همه زوجها، حتی پدر و مادر آنان نیز در آرزوی آن به سر میبرند و
امیدوارند که هر چه زودتر، زندگی فرزندانشان با چشم گشودن نوزادی شیرینتر و
فروزانتر شود. این موضوع از چنان جایگاه و اهمیتی برخوردار است که همواره پایبندی
و لذت زندگی مشترک، بستگی به انتظار تولد فرزند در مدت زمانی کوتاه پس از ازدواج
دارد. در غیر این صورت چه بسا که زندگی مشترک زن و مرد به جدایی کشیده شود.
مسئله
جمعیت و تنظیم خانواده
دانشمندان و کارشناسان مسائل جمعیتی،
سالهاست که آژیر خطر «انفجار جمعیت» را به صدا درآوردهاند و برای رویارویی با
پیامدها و بحران ناشی از آن، به چارهجویی پرداختهاند. آنان بر این باورند که رشد
جمعیت و سکنه زمین ناگزیرترین و قویترین مسئلهای است که بشر در حال حاضر با آن
روبهرو میباشد.1
برخی از دانشمندان معتقدند که جمعیت
جهان، به نسبت تناسب هندسی (…و8، 4، 2، 1) افزایش
مییابد، در حالی که مواد غذایی به نسبت عددی یا حسابی (…و 4، 3، 2، 1) رشد میکند.2 براساس گزارش صندوق
جمعیت ملل متحد (UNFPA) در سال 1995 در هر دقیقه 180 نفر، در هر روز 260 هزار نفر و در هر
سال 95 میلیون نفر به جمعیت کره زمین افزوده میشود.3 جمعیت در هر 25
سال یک بار، دو برابر میشود و در طول یک سده 16 برابر میشود، در حالی که تولید
مواد غذایی در این مدت تنها 5 برابر میشود.4
هنگامی که در جامعه نرخ مرگ و میر کاهش
یابد، اما نرخ زاد و ولد بالا باشد، افزایش بیسابقهای در شمار مردم روی زمین
پیدا میشود که به «انفجار جمعیتی» معروف است. آنان میگویند شمار زیاد مردم در
این هنگام، باعث میشود که:
1.
از منابع و سرچشمههای طبیعی و انسانی به گونهای بیرویه، بهرهبرداری شود.
2.
درآمد سرانه کشورها و خانوارها کاهش یابد.
3.
نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افزایش یابد.
4.
تمام و یا بخش قابل توجهی از بودجه دولت در راه برآوردن پایینترین حد از خدمات به
کار گرفته شود.
5.
امکان سرمایهگذاریهای اقتصادی کاهش یابد.
6.
هزینه غذا، آموزش و پرورش، درمان و مسکن بالا رود.
7.
نرخ بیکاری به طوری غیرقابل تحمل افزایش پیدا کند.
8.
هر گونه اقدام و پیشبینی در امر برنامهریزی بینتیجه باشد.
در چنین وضعی است که تدوین سیاست جمعیتی
و اجرای برنامههای تنظیم خانواده با جلوگیری از گسترش زاد و ولد، ضرورت پیدا میکند.5
همزمان با نخستین انقلاب صنعتی، «توماس
رابرت مالتوس» براساس آمارهای علمی خود در نظریه مشهور خویش مقرر داشت: «نسبت
افزایش جمعیت جهان از رشد تولید زراعی بیشتر است و این جریان، آینده انسان را با
قحطی وحشتناکی که ناشی از زیادی مردم بر مواد غذایی است، مواجه میسازد.» وی مردم
را به محدود ساختن توالد و تناسل دعوت کرد و برای این دعوت اسلوب خاص سیاسی،
اقتصادی و اخلاقی خویش را ارائه داد.6
به دنبال چنین جریان فکری است که در
دنیای امروز، تنظیم خانواده واپایش (کنترل) موالید موضوعی شایع و عمومی است و حتی
بر اثر تبلیغها، چه بسیار خانوادههایی که ترجیح میدهند اصلا فرزندی نداشته
باشند!
تنظیم
خانواده در غرب
باید توجه داشت که موضوع تنظیم خانواده
در غرب دارای ریشه و جنبه اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی میباشد. اساس نظریات غرب
در زمینه واپایش نسل و تنظیم خانواده الهام گرفته از اندیشههای «مالتوس»،
اقتصاددان انگلیسی میباشد. او که از افزایش جمعیت و کمبود مواد غذایی به وحشت
افتاده بود، گمان میکرد که جمعیت کره زمین با تصاعد هندسی و میزان تولید غذایی با
تصاعد عددی، به پیش میرود. در نتیجه جهان در فاصلهای بس نزدیک با مسئله کاهش
مواد غذایی برای ادامه حیات نسل بشر مواجه خواهد شد. اما امروزه پس از گذشت قریب
به یک قرن از دوران زندگی مالتوس و نظریات او درمییابیم که بسیاری از پیشبینیهای
او غلط بوده و نظریات او متزلزل شده است. حتی میتوان گفت جمعیت نه یک تهدید که
فرصت نیز میتواند باشد.
اکنون روشن شده است که از یک سو سرعت
رشد جمعیت در جهان بدان گونه که مالتوس تصور میکرد، نبوده است. گویی در طبیعت وضع
به گونهای است که جمعیتها براساس اصول ناشناختهای تعدیل میشوند. و از سوی دیگر
عواملی چون جنگها، زلزلهها، طوفانها، سیلها و حوادثی که موجب مرگ و انهدام
گروهی دیگر میشوند، بر این تعدیل میافزایند.
همچنین برای رفع کمبودهای غذایی
راهکارها و چارهجوییهای بسیاری کشف شده و روشهای جدیدی پدید آمده است.
گفتنی است امروزه، در سطح جهانی وضع
تولید به گونهای افزایش یافته و کالاهای ساخته شده آن چنان در انبارها ذخیره شده
که تنها جنگ میتواند محل مصرفی برای آنها پدید آورد.
البته جامعه بشری امروز بدون شک با
مسئله کمبود مواد غذایی و کمبود وسایل رفاهی مواجه است، اما این مشکل به دلیل
کمبود نیست. بلکه به دلیل عدم توزیع صحیح و یا تکیه بر تجملگرایی است. اگر عدالت
اجتماعی در جامعه بشری توسعه یابد و حیات جامعه به گونهای باشد که اسراف و تبذیر
در بین برخی از بین برود، دیگر مشکل و کمبودی وجود نخواهد داشت. براساس محاسبهای
که به عمل آمده است، میزان غذایی که در کشورهای مغرب زمین، در هر شبانه روز، بر
اثر اسراف به دور ریخته میشود، کافی است که چند میلیون از جمعیت گرسنه جهان را
سیر کند.
امروز کشورهایی در سطح جهانی مشاهده میشوند
که مواد غذایی خود را در انبارها میپوسانند، یا در دریاها میریزند و یا در آتش
میسوزانند تا به منافع استکباری خود دست یابند! این در حالی است که نسلی گرسنه و
درمانده را در کنار خود میبینند و این اقدام زشت و غیرانسانی را به منظور تسلیم
آنان و به ستوه درآوردنشان در مقابل سیاستهای افزونطلبانه و تفوقجویانه انجام
میدهند. بنابراین مسئله کمبود مطرح نیست بلکه کمبود عدالت اجتماعی مطرح است.
اسلام
و تنظیم خانواده
با توجه به خواست فطری انسان نسبت به
زاد و ولد و داشتن فرزند و نیز ماندگاری و وابستگی زندگی مشترک به آن در شریعت
مقدس اسلام، زنان زایا بهترین زنان معرفی شدهاند. در این باره پیامبر گرامی اسلام
(ص) میفرماید:
-
«خَیْرٌ نِساءِکُمْ ألوَلُودُ الودوُدُ الْعَفیفَه؛ بهترین زنان شما آنانند که بچهآور،
مهربان و پاکدامن هستند.»7
-
«تَناکَحُوا وَ تناسَلُوا تَکْثُروا فَاِنّی اُباهی بِکُمُ الأُمَمَ یَوْمَ
القیامه وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛ ازدواج کنید تا نسل شما فزونی گیرد. همانا من در
روز قیامت حتی به فرزندان سقط شده شما به دیگر امتها مینازم.»8
-
«مَنْ ماتَ بِلاخَلَفٍ فَکانَ لَمْ یَکُنْ فِی النّاسِ وَ مَنْ ماتَ وَ لَهُ
خَلَفٌ فَکَأَنَّهُ لَمْ یَمُتْ؛ آن کس که بمیرد و جانشین و فرزندی نداشته باشد
گویی که در جامعه انسانی زنده نبوده است و آن کس که بمیرد و فرزندی داشته باشد آن
چنان است که گویی نمرده است.»9
از روایات اسلامی برمیآید که جلوگیری
از پیدایش نسل یا باروری، کاری مذموم است و حتی توصیه بر این است که زنی را به
همسری برگزینید که «ولود» و زایا باشد و نه اینکه عقیم و نازا باشد.
البته روایات دیگری هم وارد شده است که
نشان میدهد که تکثیر نسل با شرایط لازم برای والدین نسبت به تربیت نیکوی فرزندان
است وگرنه در «آخرالزمان» که فساد نسل مطرح است عزوبت توصیه شده است.10
و در بیانی از امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است که فرمود:
«قِلّهُ
العِیال اَحَدُ الَیارَیْنَ و هُوَ نِصْفُ العَیْشِ؛ کمی تعداد عائله نیمی از عیش
و زمینههای آسایش زندگی است.»11
یک بررسی اجمالی در قرآن و احادیث
معصومین (علیهمالسلام)، نشان میدهد که منظور از نسلی که پیامبر اکرم (ص) به آن
افتخار میکند، چگونه نسلی است. قرآن کریم با تعبیرهای «ذُریهً طیبهً» (نسلی پاک و
پاکیزه)، «وَلَداً صالحاً» (فرزندی شایسته) و... بر فرزندانی پاک و شایسته تأکید
دارد. روایات معصومین (علیهمالسلام) نیز بر «بارّ» (نیکوکار)، «مبارک» (برکتبخش
و فزاینده)، «تقی» (پرهیزکار)، «مسلم» (مسلمان واقعی)، «نقی» (پاک سرشت و منزه)،
«صالح» (شایسته) و... تأکید دارد.12 در چنین شرایطی است که میتوان گفت
«فرزند گلی از گلهای بهشت است».13
منابع
و پینوشتها:
1.
گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نی، 1378، ص 622.
2.
تقوی، نعمتالله، جمعیت و تنظیم خانواده، دانیال، 1379، ص 40
3.
همان، ص 65.
4.
همان.
5.
همان، ص 12.
6.
صدر، سیدمحمدباقر، اقتصادنا، ترجمه محمدکاظم موسوی، ج 1، برهان، 1350، ص 10.
7.
کلینی،محمدبن یعقوب، فروع کافی، ج 5، دارالکتب الاسلامیه، ص 324.
8.
قمی، شیخ عباس، سفینهالبحار، ج 1، ص 561.
9.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 91.
10.
قائمی، علی، تشکیل خانواده در اسلام، ص 152-144.
11.
نهجالبلاغه، کلمات قصار، حکمت 142.
12.
همان، علی قائمی.
13.
احسانبخش، صادق، آثار الصادقین، ج 27، ص 222.
نظام
خانواده (8)
خانواده نخستین پایگاه تربیتی (4)
روشهای تربیت
حجتالاسلام
دکتر مرتضی خسروی
ضرورت روشها در تربیت
اختلاف استعدادها، ظرفیتها، نیازها،
روحیهها، خواستهها، سلیقهها که معلول اختلاف طبایع، و تأثیرهای گوناگون محیطی و
جغرافیایی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و اجتماعی است، مایه بقا و دوام و رشد جوامع
انسانی است و اگر این اختلافها نمیبود، بشر قادر به زندگی و تکامل نبود،1 و
این واقعیتی است که در مراحل مختلف تربیت باید لحاظ شود و بههیچ وجه مورد غفلت
قرار نگیرد. امیرالمؤمنان حضرت علی (ع) در این باره فرموده است:
«لا
یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما تفاوتُوا فَاذا استَوُوا هَلکُوا؛ خیر مردم در تفاوت
آنان (در استعدادها) است و اگر همه (در استعداد) مساوی باشند، هلاک شوند.»2
با توجه به این واقعیت انسانی و
اجتماعی، در تربیت نیاز به روشهایی متفاوت است که بتوان به وسیله آن روشها به
اصول تربیت جامه عمل پوشانید و راه سیر به سوی اهداف تربیت را هموار نمود، چنانکه
برای هر کاری راهی مناسب آن و برای هر امری روشی درخور آن باید جست و اگر برای
ورود به هر کاری از راه مناسب و برای انجام دادن هر امری از روش درخور آن استفاده
نشود، نمیتوان انتظار نتیجه بایسته و شایسته داشت. امیر بیان حضرت علی (ع) تأکید
فرموده است که برای ورود به هر چیز باید روش مناسب آن را یافت، چنان که برای هدایت
و تربیت نیز باید به باب ورود، و راه و روش مناسب توجه جدی شود.3 بیگمان
برای رفتن به سوی مقاصد تربیت، لازم است راه بهدرستی انتخاب شود و از روشهای
مناسب بهره گرفته شود، زیرا در غیر این صورت تلاشها و زحمتها به بار نخواهد نشست
و بهتباهی کشیده خواهد شد.4
شناخت روشهای تربیت، دریافت گامهایی
است برای تحقق اصول تربیت و سیر بهسوی اهداف تربیت. باید توجه داشت که روشهای
تربیت، در عین آنکه تابع قواعد و قوانین و اصول کلی تربیت است، تغییر مییابد و بهتناسب
فرد و جامعه و ملاحظه شرایط انتخاب میگردد.5
روش الگویی در تربیت
انسان بنا به فطرت خود عاشق کمال است و
از نقص، گریز و نفرت دارد و همین عشق به کمال و انزجار از نقص، او را به الگوطلبی
و الگوپذیری میکشاند. بههمین جهت روش الگویی روشی مطلوب فطرت آدمی در تربیت است
و از مؤثرترین روشها شمرده میشود. در این روش هر انسانی و بهویژه کودکان، نمونهای
عینی را مطلوب خویش میگیرند و به شبیه سازی دست میزنند و تلاش میکنند در همه
امور خود را همانند الگوی مطلوب خویش سازند و گام در جای گام او نهند.
بهدلیل نیاز فطری آدمی به الگو و
همانندسازی در تربیت، لازم است الگوهای والا و ارزشمند بهدرستی معرفی شوند تا
نیازی به الگوهای نامناسب پیدا نشود. از این رو ارائه الگوهای متعالی و قابل پیروی
از مهمترین امور تربیت بهحساب میآید. نقش الگوها در تربیت بسیار مهم و اساسی
است و روش الگویی در سازمان دادن به شخصیت و رفتار آدمی بسیار مؤثر است. این نقش
از خانواده آغاز میشود و پس از آن فرد تحت تأثیر الگوهای اجتماعی و سیاسی و جزو
اینها قرار میگیرد. و هرچه قدرت نفوذ الگوها بیشتر و زمینه پذیرش آمادهتر باشد،
همسانی در جهات مختلف و نمونهبرداری کاملتر صورت میگیرد.
با توجه به نقش خطیر الگوها، مسئولیت
مربیان و بهویژه پدر و مادر، نیز مسئولیتی خطیر است که باید بهاهمیت آن واقف
بود. و باید توجه داشت که تأثیر رفتار بیشتر از تأثیر گفتار است. بنابراین تربیت
عملی با ارائه الگوهای عینی راهی مطلوب برای تربیت میباشد.
پیامبر اکرم (ص) در همه امور، خود
نمونهای عینی و عملی بود. همچنین امیرمؤمنان حضرت علی (ع) خود نمونهای والا در
تربیت عملی بود. آنچنان بود که هرگز به چیزی دعوت نمیکرد مگر آنکه خود سخت بدان
پایبند باشد و هرگز از چیزی پرهیز نمیداد مگر آنکه خود از آن بهشدت پرهیز میکرد.6
انسان برای پیروی بیش از آنچه تحت تأثیر
سخن و گفتار قرار گیرد، از عمل و کردار تأثیر میپذیرد و هیچ چیز چون تضاد سخن و
عمل، تباهکننده تربیت نیست. بهترین اندیشهها و والاترین سخنان اگر صورت عملی
نیابد و در رفتار و کردار الگوها متجلی نشود، از تأثیر و کارایی میافتد و نتایج
معکوس به بار میآورد.7
روش محبت در تربیت
از نیکوترین و اساسیترین روشهای تربیت
روش محبت است که بیشترین تناسب را با فطرت آدمی و سرشت انسانی دارد. نیروی محبت در
تربیت نیرویی برانگیزاننده و تحولآفرین است و اگر درست و به اعتدال بهکار گرفته
شود تأثیری شگفت در تحقق تربیت کمالی دارد.
روش محبت کارسازترین روش در اصلاح انسان است و در تربیتی
خردمندانه بیشترین نقش را دارد و از این رو بیش از هر روش دیگر باید مورد عنایت
قرار گیرد.
در قرآن کریم خداوند متعال دستور میدهد که «بدیها با
نیکی و محبت جبران شود»8 زیرا با ابزار محبت میتوان دشمنیهای دیرینه
را از بین برد. در سنت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) محبت از جایگاهی بنیادین
و اساسی برخوردار است9 و امیرالمؤمنان حضرت علی (ع) مهرورزی را نیمی از
خرد و عقل معرفی میکند.10 حضرت مسیح (ع) نیز با ابراز مهر و محبت،
افراد آلوده و گنهکار را امیدوار مینمود و از آنان افرادی شایسته و لایق میساخت.
برخی از روانشناسان میگویند: درست است که ارضای غریزه
جنسی و علاقه به بقای نسل در زندگی مشترک مؤثر است، ولی نباید غفلت کرد که گاه عطش
مهر و محبت، انسانها را به ازدواج وادار میکند.»11
فیلیپ پنیل اولین روانشناسی است که حتی برای درمان
دیوانگان ازروش مهرورزی و محبت استفاده کرد. او بر اثر مهر و محبت عدهای از
دیوانگان را معالجه کرد، درحالی که قبل از او زنجیر به دست و پای دیوانگان میزدند
و آنها را تنبیه میکردند. این دانشمند ثابت کرد که با مهر و محبت میتوان حتی
دیوانگان را هم بر سر عقل آورد.12
روش موعظه در تربیت
روش موعظه در زدودن قساوت از دل و فراهم
کردن زمینه لطافت آن در جهت دوری از زشتی و پلیدی و گرایش به نیکی، از نقش بالایی
برخوردار است. موعظه قلب را نرمی و رقت میبخشد و عواطف را تحریک میکند و موجب میشود
که انسان از کجی و پلیدی دست بردارد و به راستی و خوبی دل ببندد. امیرمؤمنان حضرت
علی (ع) در نامهای تربیتی به فرزندش امام حسن مجتبی او را سفارش کرده است که قلبش
را با موعظه حیات ببخشد (اَحْیِ قلبک بالموعظه).13
موعظه به سبب رقتی که در وجود انسان
فراهم میکند، موانع سخت تربیت را میزداید و دل را در معرض تابش انوار هدایت قرار
میدهد. هر انسانی نیازمند موعظه است، یعنی نیازمند عواملی است که غفلت و قساوت را
بزداید و خوبیها را برانگیزد. زیرا بنا به فرمایش امیرالمؤمنین حضرت علی (ع): «به
سبب موعظه غفلت زدوده میشود»14 و «نتیجه موعظه بیداری است.»15
موعظهکننده باید چنان باشد که وجود او
پذیرش لازم را فراهم نماید و او خود باید نمونهای عملی از موعظه خویش باشد تا
اثربخش باشد. زیرا اگر سخن از دل برآید، بر دل نشیند؛ و اگر از زبان برآید، از گوشها
فراتر نرود.16 همچنین موعظه باید متناسب با حال و مقام و وضع مخاطب
باشد و تناسبهای لازم در آن رعایت شود. موعظه باید منطقی و رسا و زیبا باشد و با
زبانی نرم و شیوا بیان شود و نباید تکراری و ملالبرانگیز گردد. امیر بیان درباره
رساترین سخنان چنین تعبیر کرده است:
«رساترین
و شیواترین سخن آن است که فهمیدن معنی درست آن آسان باشد و اختصار نیکویی داشته
باشد.»17
روش تشویق و تنبیه در تربیت
روش تشویق و تنبیه هنر برانگیختن و بارز
داشتن برای شکوفا شدن استعدادهای انسان در جهت کمال حقیقی است. البته باید توجه
داشت که در تربیت انسان، اصل بر تشویق است تا تنبیه. تنبیه و مجازات فقط هنگامی بهکار
گرفته میشود که روشهای دیگر نتیجهای ندهد و چارهای جز آن برای بیداری و هشیاری
نباشد. تشویق، نیروهای خفته انسان را برمیانگیزد و میل به تلاش و شادابی را فراهم
میسازد. این روش راهی است برای ایجاد اشتیاق و تا این اشتیاق فراهم نشود انسان از
آنچه از تربیت حقیقی دورش میسازد، دست برنمیدارد و با پای خود بهسوی کمال گام
نمیگذارد.
تشویق و نقش تربیتی آن تنها برای
نیکوکاران کارساز نیست، بلکه با توجه به فطرت انسانی، حتی بدکاران با تشویق به
نیکیها گرایش پیدا میکنند. از این رو امیرمؤمنان حضرت علی (ع) در حکمتی نورانی
فرموده است:
«اُزْجُرِ
المُسِیءَ بِثَوابِ المُحْسن؛ گنهکار را بهوسیله پاداش دادن به نیکوکار تنبیه
کن.»18
تنبیه بهعنوان یک امر غیراصلی، آنجا که
راهی دیگر برای بیدار کردن و درمان وجود ندارد، بهکار گرفته میشود. البته چه
تشویق و چه تنبیه، زمانی مؤثر و مفید است که مبتنی بر آدابی صحیح انجام گیرد و در
غیر این صورت، نه تنها نتیجهای نخواهد داشت، بلکه به نتایج عکس و آسیبهای جبرانناپذیر
شخصیتی، روحی و اجتماعی هم منجر خواهد شد. هر نوع تشویقی باید به اندازه باشد و از
حد تجاوز نشود تا تأثیر منفی در پی نداشته باشد. تنبیه نیز باید کاملا سنجیده و
حسابشده و دقیق باشد و بههیچ وجه از حد و مرز لازم فراتر نرود. زیرا در غیر این
صورت نه تنها تنبیه تأثیرگذار نخواهد بود بلکه موجبات گستاخی و لجاجت را فراهم میسازد.
امیرمؤمنان حضرت علی (ع) در بیانی
نورانی به این امر توجه داده است: «الافراطُ فی المَلامَهِ یَشُبُّ نار اللّجاجهِ؛
افراط در سرزنش کردن، میزان لجاجت را افزونتر میکند.»19
در تنبیه باید بهطور مدام و پیوسته
فلسفه تنبیه را در نظر داشت و هرگز نباید از ان غفلت شود و نیز بههیچ وجه نباید
تنبیه بهسوی تشفیخاطر و ارضای خود و یا انتقامگیری میل کند. زیرا تنبیه زمانی
واجد فلسفه حقیقی خویش است که از روی محبت و مهربانی باشد، نه از سر قساوت و
خشونت. البته آنجا که لازم است تنبیهی صورت گیرد، بهتر است در خفا باشد، مگر در
مواردی خاص که موجب بازدارندگی عمومی باشد و آن هم با توجه به ملاحظات همهجانبه و
آداب تنبیه.20
پینوشتها،
منابع و مآخذ:
1.
طباطبایی، علامه سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، قم، ج
11، ص 60، 1393 ق.
2.
شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، الامالی، مؤسسه الاعلمی
للمطبوعات، بیروت، ص 362، 1400 ق.
3.
نهجالبلاغه، خطبه 154.
4.
نهجالبلاغه، کلام 201.
5.
ر.ک: دلشاد تهرانی، مصطفی، مشرب مهر، روشهای تربیت در نهجالبلاغه، ص 33، دریا،
تهران، 1382.
6.
نهجالبلاغه، خطبه 175.
7.
دلشاد تهرانی (پیشین)، ص 61.
8.
قرآن کریم، سوره مبارکه مؤمنون، آیه 96.
9.
دلشاد تهرانی (پیشین)، ص 67.
10.
نهجالبلاغه، حکمت 142.
11.
رشیدپور، مجید، عوامل استحکام خانواده، ص 95، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1387.
12.
مان، نرمال. ال، اصول روانشناسی، ترجمه و اقتباس: محمود ساعتچی، ص 200، امیرکبیر،
تهران.
13.
نهجالبلاغه، نامه 31.
14.
شرح غررالحکم آمدی، ج 3، ص 200.
15.
همان، ص 322.
16.
ابومحمد عبدالله بن مسلم، عیون الاخبار، دارالکتب العربی، ج 2، ص 125، بیروت، بیتا.
17.
شرح غررالحکم آمدی، ج 2، ص 464.
18.
نهجالبلاغه، حکمت 177.
19.
شرح غررالحکم آمدی، ج 4، ص 43.
20.
دلشاد تهرانی (پیشین)، ص 175.