طرح کلی اندیشه سیاسی اسلام (درآمدی بر حماسه سیاسی) (1)
مقام معظم رهبری سال 1392 را به عنوان سال "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" نامگذاری نمودند. حماسه سیاسی و اقتصادی در شرایط حساس کنونی نقطه عطفی است که میتواند انقلاب اسلامی و منافع ملی نظام مقدس جمهوری اسلامی را در مقابل توطئههای استکبار جهانی بیمه نماید. میتوان این نامگذاری را از سوی امام خامنهای (مدظله العالی) به عنوان راهبردی کلان در حوزه سیاسی و اقتصادی دانست که نقشه راه و مسیر حرکت مسئولان سیاسی و همه مردم را به خوبی روشن میسازد.
بصیرت سیاسی و فهم دقیق و صحیح فرهنگ دینی و سیاسی میتواند حضور و مشارکت سیاسی عموم مردم را در عرصههای عدالت و پیشرفت از یکسو و مقابله و مقاومت در مقابل دسیسههای دشمنان داخلی و خارجی را از سوی دیگر بیش از پیش فراهم سازد. حضور اگاهانه مردم در عرصههای سیاسی همراهی و همکاری ملت با دولت و حفظ و انسجام ملی در شرایط مختلف به ویژه در شرایطی که ملت سرافرازمان با شدیدترین تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای سیاسی دشمنان مواجه هستند بسیار مهم و از لوازم مشارکت سیاسی است.
اکنون پس از پشت سر گذاشتن یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران با موفقیت کامل و با مشارکت فعال و گسترده همه گروهها و آحاد مردم عزیز در فضایی امن و آرام به عنوان یک گام مهم در تحقق حماسه سیاسی وقت آن فرا رسیده است که با گامهای استوار و محکم برای ادامه این مسیر عزت و سعادت، بیش از پیش اهتمام ورزیم و برای موفقیتهای روزافزون، بر بصیرت سیاسی و شناخت عمیق اندیشه سیاسی اسلام به عنوان مبنای حرکت، به شایستگی به کوشیم. سلسله نوشتاری که تقدیم میشود درآمدی است در این راه مقدس.
تعریف و مفهوم سیاست
واژه سیاست ریشه در زبان عربی دارد و از "ساس، یسوس" اخذ شده است. این کلمه در زبان عربی به معانی مختلفی به کار رفته است.(1) از جمله به معنای امر و نهی کردن مردم، مالک و صاحب اختیار مردم(2)، اصلاح کردن، سرپرستی و تدبیر(3)، آمده است. همچنین در فرهنگ فارسی کلمه سیاست به معنی حکم راندن بر رعیت، اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، ریاست کردن، عدالت و داوری آمده است.(4) اما آنچه امروزه از معنای سیاست فهمیده میشود مسائلی نظیر مدیریت کلان کشور، حکومتداری، اداره بهتر جامعه، هدایت، عدالت و رعایت مصالح جامعه و روابط بینالملل و سیاست خارجی میباشد.(5)
سیاست و جایگاه آن در قرآن
واژه سیاست در قرآن کریم ذکر نشده اما معانی و مفاهیم سیاسی در قرآن کریم به کار رفته است. واژهها و مفاهیمی در قرآن کریم به کار رفته است که راهنمایی برای بیان اندیشه سیاسی در قرآن کریم است. برخی از این واژهها عبارت است از: امت، رسول، فرستاده، طاغوت، ظالم، عادل... همچنین مفاهیمی مانند نفی استکبار، مبارزه حق و باطل، حقوق انسانها، آزادی تؤام با مسئولیت، کار شورایی، مسئولیت همگانی، نفی بیگانه و استبداد، صلحگرایی و...(6) تردیدی نیست که قرآن کریم، بسیاری از مفاهیم و واژههای سیاسی را در خود جای داده است، به گونهای که اگر به دقت این واژهها و مفاهیم مورد بررسی قرار گیرد، در مییابیم که قرآن تمام ابعاد و زوایای یک جامعه سالم و حکومت ایدهآل را مورد توجه قرار داده است و راهگشای مناسبی برای همه حکومتها و ملتها که خواهان ایجاد عدالت، آزادی و صلح و ثبات در کشور خود هستند، میباشد. محوریترین بحثهای سیاسی یک حکومت عبارت است از: قانون، رهبری و زمامداری، قدرت، عدالت، آزادی، مصالح مردم، روابط بینالملل که همه این موارد به نوعی در قرآن اشاره شده است.(7)
پرسشهای مختلفی درباره سیاست و جایگاه آن در قرآن وجود دارد که لازم است در پژوهشهای قرآنی مورد توجه قرار گیرد. پرسشهایی از قبیل: آیا به مسائل مربوط به زندگی سیاسی در قرآن توجه شده است؟ مباحثی از قبیل: دولت، قدرت، حاکمیت، سلطه، آزادی، عدالت، مشروعیت، مشارکت، مشورت، بیعت، نظارت بر قدرت سیاسی، تمرکز و یا توزیع قدرت سیاسی، روابط بین دولتها و ملتها، حقوق عمومی، معاهدهها، جنگ و صلح و سایر مفاهیم و قضایای سیاسی، از چه جایگاهی در قرآن برخوردار است؟
نظریه توحید و یکتاپرستی در اسلام تأثیری اساسی در شکلدهی اندیشه سیاسی اسلام داشته است. همچنین دیدگاههای اسلام درباره انسان و جهان و خالق جهان در واقع سیاست اسلامی را شکل داده است. اساساً حکومت و ضرورت آن جزئی از طرح بعثت بوده که از همان آغاز در آیات مکی مورد توجه قرار گرفت. به طور کلی قرآن چون کتاب هدایت است تمام آیاتش سیاسی میباشد، قرآن تماماً برای هدایت، مدیریت و سیاست است. قرآن یک کل به هم پیوسته است. در منظر امام خمینی(ره) اسلام تمامش سیاست است و اگر کسی منکر این مدعا باشد یا اسلام را نشناخته یا سیاست را. حتی دستوری اخلاقی مثل "انما المؤمنون اخوه" نیز سیاسی است. در قرآن هم از سیاست فرعونی ماکیاولیستی و شیطانی سخن گفته شده و هم از سیاست الهی. سیاست الهی به معنای هدایت انسان در مسیر تقرب به خدا، از طریق عمل به قوانین الهی به رهبری انبیا ، امامان و اولیای الهی است.
سیاست از دیدگاه ائمه معصومین(ع)
سیاست از دیدگاه ائمه (ع)به دوگونه مورد اشاره قرار گرفته است. اول آن که لفظ سیاست و مشتقات آن در کلام ائمه(ع) به روشنی پیداست. دوم مسائل و مفاهیم مربوط به سیاست است که اگرچه به صراحت از واژه سیاست استفاده نشده است، اما در کلام امامان معصوم(ع)، موضوعات و مسائلی که بیان شد، از مشخصات سیاست و مباحث پیرامون آن میباشد.
در زیارت "جامعه کبیره"آمده است: "السلام علیکم یا اهل بیت النبوة...ودعائم الدین و ساسة العباد..." در کتاب شریف بحارالانوار اصول کافی که از منابع روایی مهم ما به حساب میآیند کلمه "ساسةالعباد" در چندین مورد آمده است. در روایات، واژه سیاست، به روشنی آمده است:
1."آفة الزعامة ضعف السیاسة"(8) آفت زعامت و رهبری، ضعف سیاست است.
2."حسن السیاسة قوام الرعیة"(9) سیاست نیکو موجب پایداری افراد جامعه است.
3."من حسنت سیاسته دامت ریاسته"(10) کسی که سیاستش نیکو باشد،ریاست او ادامه خواهد یافت.
4."ملاک السیاسة العدل" و "خیرالسیاسة العدل"(11) ملاک و معیار سیاست عدل است و بهترین سیاست نیز عدل میباشد.
5."بئس السیاسة الجور"(12) بدترین نوع سیاست ستم کردن است.
6.امام رضا(ع) میفرماید: "...الامام عالم بالسیاسة، مستحق الرئاسة، مفترض الطاعة، قائم بامرالله، ناصح لعبادالله"(13) امام آگاه به سیاست و شایسته زمامداری است. او واجب الاطاعه و برپا دارنده امر خدا و دلسوز بندگان خداست.
سخن از جنبههای مختلف سیاست در کلام ائمه (ع) بسیار زیاد است، به گونهای که اگر ابعاد و زوایای بسیاری از سخنان ائمه (ع) را به خوبی بررسی کنیم، میبینیم پیرامون مسائل مهمی نظیر رهبری و امامت، لزوم شناخت امام عادل، نشانههای رهبران فاسد و جائر، نشانههای امام عادل، وظایف مردم در برابر رهبر، اصلاح و هدایت جامعه، عدالت، آزادی، توجه به حقوق آحاد مردم سخن گفتهاند. علاوه بر سخنان ائمه(ع) که جنبه سیاسی دارد، بسیاری از حرکات و فعالیتهای ائمه(ع) از روی حکمت و با مبنای سیاسی انجام شده است. به عنوان نمونه قیام و حرکت امام حسین(ع) و موضعگیریها، نامهها و خطبههای ایشان در راستای یک حرکت الهی و سیاسی و در مبارزه با حاکمیت استبداد، و هدایت مردم برای ایجاد حکومتی سالم و اسلامی بوده است؛ همچنانکه در آغاز قیام و خروج از مدینه، در وصیتی به برادرش محمد حنفیه مشی و منش خود را این گونه بیان میکند: "...انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی..." (14) یعنی من نه برای خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج میگردم، بلکه هدف من از این قیام اصلاح امت جدم میباشد.
با این بیان کوتاه روشن میشود که خروج امام(ع) از مدینه و اقامه امر به معروف و نهی از منکر جنبه حکومتی و اجتماعی داشته است و امری که امام(ع) از آن رنج میبرده، گمراهی و ضلالت جامعه بوده و امام(ع) برای اصلاح مفاسد و ایجاد حکومت و جامعه دینی قیام کرده است. امام حسین(ع) در بخشی از نامه خود به مردم کوفه چنین می فرماید: "فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب و القائم بالقسط والدائن بدین الحق"(15) به جانم سوگند امام و رهبر نیست مگر کسی که به کتاب خدا عمل کند و قیام به قسط و عدل نماید راه حق را بپیماید.
با این گفتار کوتاه به خوبی پیداست که فعل و قول امام معصوم(ع) بیشتر در راستای مسایل سیاسی و اجتماعی جامعه بوده است، گرچه ممکن است در سخنان معصوم(ع) از لفظ سیاست و کلمات مترادف آن استفاده نشده باشد.
یکی از محورهای مهم و بنیادی در نهج البلاغه، سیاست، حکومت، عدالت و کشورداری است. در بسیاری از خطبهها، نامهها و حتی کلمات قصار در نهج البلاغه، مسائل مختلف سیاسی به ویژه حکومتداری و رهبری به چشم میخورد. در دو نامه امام علی(ع) خطاب به معاویه از واژههای سیاست و مشتقات آن استفاده شده است: 1."و متی کنتم یا معاویه ساسة الرعیه و ولاة امرالائمه بغیر قدم سابق و لا شرف شابق..."(16) شما (بنی امیه) ای معاویه کی لیاقت حکمرانی رعیت و زمامداری مسلمانان را داشتید؟ 2."و ما انت و الفاضل و المفضول و السائس و المسوس"(17) تو را با انسانهای برتر و غیر برتر و سیاستمدار و غیرسیاستمدار چه کار است؟ واژههای بکار رفته از سیاست در نهج البلاغه پیرامون بحث هایی نظیر: ضرورت حکومت، شاخصههای رهبر صالح، محورهای حکومتداری، نقش مردم در حکومت، رابطه مردم و حکومت، چگونگی برخورد حکومت با مردم، وظایف و مسئولیتهای حکومت، خصوصیات حاکمان و عدالت میباشد.
سیاست از دیدگاه امام خمینی(ره)
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) به عنوان یک فقیه، متفکر بزرگ و عالم دینی، دید جهانی را نسبت به دین و مبانی آن تغییر داد و موجب شگفتی همه سیاستمداران غرب و شرق گردید. امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی خود، دین را از انزوا نجات داد و به اسلام حیات دوبارهای بخشید و مسلمانان را در سراسر جهان، از حقارت به قله سرافرازی و سعادت رساند. این انقلاب بزرگ در سایه رهبری یک فقیه دوراندیش با بینش سیاسی برگرفته از قرآن و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به وقوع پیوست و امام خمینی(ره) را به عنوان سیاستمداری بزرگ و هوشمند معرفی کرد. با نگاهی کوتاه به نگرش امام راحل(ره) پیرامون سیاست، این حقیقت به خوبی روشن میشود که مشی و روش سیاسی امام چیزی جز کتاب و سنت و فرامین دینی نبوده است. امام خمینی(ره) در تعریفی از سیاست میفرمایند: "سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام این مصالح جامعه را مد نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است. صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص انبیا است و دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند. این مختص انبیا و اولیا است و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام..."
بینش سیاسی امام(ره) کاملاً توحیدی و قرآنی و برگرفته از وحی است. چرا که تأکید قرآن بر حکومت پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) امری روشن و آشکار است. قرآن هدایت و اصلاح و عدالت را فقط از مجرای رسالت میداند و تأکید امام خمینی(ره) بر اختصاص اصلاح در بین مردم به انبیا ریشه قرآنی دارد. امام خمینی(ره) علاوه بر تبیین اندیشه سیاسی اسلام، در برابر عناصری که جدایی دین از سیاست را تبلیغ میکردند، و در زمان غیبت مانع دخالت علما و فقهای اسلامی در مسایل سیاسی و اجتماعی میشدند، به شدت موضعگیری میکند و میفرماید: "این که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردند. این را بیدینها میگویند. مگر زمان پیامبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهای روحانی بودند و عدهای دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفای حق یا ناحق، زمان خلافت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بودند؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف در امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادی و استقلال جدا کنند."(19)
امام خمینی(ره) درباره بستر گسترده حکومت دینی و سیاست میگوید:
_ " قرآن کریم و سنت رسول الله(ص) آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند. بسیاری از احکام عبادی اسلام سیاسی است."(20)
_ " نه تنها دین اسلام از سیاست جدا نیست، بلکه اسلام دین سیاست است...و یک دینی است که احکام عبادیاش هم سیاسی است، سیاستش هم عبادت است."(21)
_ " اسلام تمامش سیاست است و سیاست مدن از اسلام سرچشمه میگیرد."(22)
امام خمینی(ره) تمامی شبهات را پیرامون اندیشه سیاسی اسلام و حکومت اسلامی پاسخ میدهند و منشأ توهمات و شبهات را جریان استعماری میداند که درصدد تخریب چهره اسلام بر آمده است: کارشناسان استعمار با کمال تزویر و حیله با اسم اسلام دوستی و شرقشناسی، پردههای ضخیمی بر چهره نورانی اسلام کشیدهاند و اسلام را با معماریها و نقاشیها، ابنیه عالیه و هنرهای زیبا معرفی نموده و حکومتهای جائرانه ضد اسلامی اموی و عباسی و عثمانی را به اسم خلافت اسلامی به جامعهها تحویل دادهاند و چهره واقعی اسلام را در پشت این پردهها پنهان نگاه داشتهاند، به طوری که امروز مشکل است ما بتوانیم حکومت اسلام و تشکیلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن را بر جوامع بشری، حتی مسلمین بفهمانیم. (23)
جایگاه قرآن در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)
به حق میتوان امام خمینی(ره) را احیاگر مقاصد سیاسی و اجتماعی قرآن در جهان امروز دانست. اهمیت توجه به مقاصد قرآن و عمل به آنها چه قبل از انقلاب و در درسهای ایشان درباره ولایت فقیه و حکومت اسلامی و چه پس از آن، همواره مورد توجه ایشان بوده است. به گونهای که ایشان در وصیتنامه الهی سیاسی خود بر آن تأکید کرده، افتخار خود و ملت ایران را تلاش براع تحقق مقاصد قرآن و سنت دانسته است: "ما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلف ملت ما در این راه بزرگ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا میکند."(24)
نهضت سیاسی و دینی امام خمینی(ره) را میتوان نهضت بازگشت به قرآن دانست. نهضتی که هم از قرآن تغذیه میشد و هم درصدد عمل به آموزههای قرآنی در صحنه سیاست و اجتماع بود. امام خمینی(ره) قرآن مجید را سرچشمه تمامی دانشهای انسان میدانست و توصیه میکرد تا علمای اسلام نیز قرآن را چنین ببینند و مطرح کنند. امام خمینی(ره) عامل انحطاط و عقبماندگی جوامع اسلامی و در نهایت مستعمره شدن آنها را عمل نکردن به ارزشهای قرآنی میداند و معتقد است علاوه بر زمینههای داخلی در جدا کردن قرآن از زندگی اجتماعی و سیاسی مسلمانان، استعمارگران نیز در این زمینه نقش داشتهاند. در واقع تز جدایی قرآن و دین از سیاست پیوسته از سوی مبلغان صلیبی و صهیونیستها مطرح شده است.(25)
از وقتی که قدرتهای مسلط بر جوامع اسلامی از ارزشهای اسلامی تهیدست و بیگانه شدند و قرآن را که ناطق به حق و فرمان حق و باطل بود، مزاحم خود یافتند، تلاش برای بیرون راندن کلام خدا از صحنه زندگی آغاز شد و به دنبال آن جدایی دین از زندگی اجتماعی و تفکیک دنیا از آخرت و تقابل دینداران واقعی با دنیاطلبان قدرتمند به وجود آمد. البته تا پیش از این، تهاجم گسترده سلطهگران غربی، صلیبی و صهیونی، هر چند قرآن در صحنه زندگی به معنای حقیقی آن نبود، اما در ذهن و دل مسلمانان کما بیش جای داشت. تهاجم صلیبی، صهیونی قرن نوزدهم همین را هم نمیتوانست تحمل کند.
قرآنی که آشکارا فرمان "و اعدولهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل"(26) صادر میکند و سرود " ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً "(27) میسراید... برای سلطهگران که میخواستند زمام امور مسلمانان را در دست گیرند و همه چیز آنان را غارت کنند، قابل تحمل نبود...لذا نقشه حذف قرآن را ریختند. (28)
منابع و پی نوشتها:
1.صحاح اللغه، ج3، ص938.
2.مفردات القرآن، راغب اصفهانی.
3.علم السیاسة، القپانجی، السید صدرالدین، ص9.
4.فرهنگ فارسی معین، محمد، ج2، ص1966.
5.بنیادهای علم سیاست، ص24.
6.مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عمید زنجانی، ص215-243.
7.دین و سیاست، جمعی از پژوهشگران.
8.غررالحکم، ج3َ، ص384.
9.میزان الحکمه، ج4، ص582 و 583.
10.همان.
11.همان، ص584.
12.همان جا.
13.تحف العقول، ص 323و324.
14مقتل خوارزمی، ج1، ص188.
15.ارشاد مفید، ص183.
16.نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص851.
17.المعجم المفرس لا لفاظ نهج البلاغه، تنظیم سید کاظم محمدی و محمد دشتی، نامه28، ص154.
18.مبانی سیاست، ابوالحمید عبدالحمید، ص8.
19.ولایت فقیه(حکومت اسلامی)، ص23، انتشارات امیر کبیر.
20.صحیفه نور، ج18، ص67 و نیز ج21، ص178.
21.همان، ج11، ص130و132.
22.همان،ج1، ص65.
23.همان،71، ص152.
24.همان، ج21، ص171-172.
25.درآمدی بر مستندات قرآنی فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، دکتر نجف لکزایی، چاپ چهارم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
26.قرآن کریم، سوره انفال، آیه 60
27. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 141.
28.صحیفه نور،ج1.