طرح کلی اندیشه سیاسی اسلام (درآمدی بر حماسه سیاسی) (2)
سیاست الهی و غیر الهی
در تعریف صحیح سیاست که به معنای آیین کشورداری است، نوعی قداست نهفته است و بر خلاف پندار رایج در غرب، با نیرنگ و فریب داد دیگران توأم نیست. بنابراین میتوان گفت دو تلقی از سیاست وجود دارد؛ نخست رویکرد منفی از سیاست است. این نگرش ناشی از آثار برخی نویسندگان آغاز عصر نوزایی در غرب، مانند «ماکیاولی» میباشد. علاوه بر این، عملکرد و رفتار حاکمان ظالم و مستبد در طی قرنهای پیشین نیز تأثیر زیادی در القای این برداشت داشته است، البته در اسلام این برداشت از سیاست مورد پذیرش نیست. نگرش دوم با تلقی مثبت از سیاست همراه است. در این رویکرد، حاکمان بر مبنای مصالح مادی و معنوی، مدیریت جامعه را بر عهده دارند. اگر به کاربرد واژه سیاست در منابع اسلامی نظر بیفکنیم، در مییابیم که در اسلام، سیاست امری مقدس است و معصومین(ع) برای تأمین سعادت بشر از سوی خداوند متعال به رهبری و زعامت سیاسی جامعه برانگیخته شدهاند. در واقع رهبریِ سیاسی یکی از شئون امامت در نگاه شیعی است و در احادیث شیعه سیاست، بنیان حکومت و کشورداری معرفی شده است. بنابراین در حکومت ایدهآل اسلامی، رهبریِ جامعه به معصوم(ع) اختصاص دارد. همچنین یکی از اوصاف امامان شیعه در زیارت جامعه کبیره «ساسته العباد» معرفی شده است. در عصر غیبت امام عصر(ع) نیز فقط پیروان راستین ائمه اطهار(ع) و جانشینان به حق آنها شایستگی هدایت سیاسی و دینی جامعه را بر عهده دارند.
سیاست از دیدگاه نظریهپردازان مغرب زمین در رابطه با «قدرت و دولت» به منظور دستیابی جامعه به امنیت و رفاه خلاصه میشود. این دیدگاه که بر پیشفرضهای معرفتشناختی و هستیشناسی خاصی استوار است، محصول گسترش آراء صاحب نظران پس از دوران نوزایی در غرب است و در نظام سیاسی اسلام که بر اساس اصل توحید بنا نهاده شده است، جایگاهی ندارد. در همین رابطه، امام خمینی(ره) چنین میفرماید: «این سیاست (اداره امور دنیوی) یک بُعد از سیاستی است که برای انبیاء بوده است، برای اولیا و حال برای علمای اسلام. انسان یک بعد ندارد، جامعه یک بعد ندارد، انسان فقط یک حیوان نیست که خوردن و خوراک همه شئون او باشد. سیاستهای صحیح، اگر هم باشد امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بعد حیوان است. این سیاست یک بعد ناقص است از سیاستی که در اسلام برای انبیاء و اولیا ثابت است.» (صحیفه نور، ج 1: 239)
ایشان همچنین ضمن بیان خاطرات زندان خود میفرماید: «آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را ببرم گفت: آقا سیاست عبارت است از «دروغ گفتن»، «خدعه»، «فریب» و خلاصه «پدرسوختگی» و آن را شما برای ما بگذارید .... گفتم از اول ما وارد سیاست که شما میگویید نبودهایم.» (همان: 65)
رابطه دین و سیاست
در موضوع رابطه دین با سیاست، سه نظریه مطرح شده است:
1- نظریه «سکولاریسم» که بر اصالت دنیا و جدایی دین از سیاست بنا شده است و بنیادهای فکری آن بر انسانمداری با تکیه بر عقل انسان، علم محوری، تساهل و تسامح، سنت ستیزی، نسبیت و قرارداد اجتماعی استوار است. (نوروزی: 50-53)
2- نظریه «تضاد» که نه تنها هر گونه رابطهای را بین دین و سیاست انکار میکند، بلکه سیاست را در تضاد و تباین کلی با مفاهیم دینی، به ویژه دین اسلام میداند. از این منظر، تقدس و معنویت در دوری از سیاست و حکومت است، زیرا سیاست در پی فریب، خدعه و کسب قدرت از هر راهی است. (حاجی صادقی: 38-39)
3- نظریه «تلازم دین و سیاست»، به این معنا که هر کدام بدون دیگری تحقق و کمال نخواهد یافت، دین به سیاست جهت میدهد و سیاست، دین را جلو میبرد. (جمشیدی: 213-214) دین برای تحقق عملی و حفظ و کمال خود نیاز به سیاست دارد. سیاست بخشی از هدایت کلی و فراگیری است که دین تضمین کننده آن است. اسلام منهای احکام اجتماعی و سیاسیاش اسلام نخواهد بود. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی: 28)
در همین رابطه امام خمینی(ره) میفرماید:
«وَالله اسلام همهاش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردهاند...» (صحیفه نور، ج 5: 270) ایشان در بیانی دیگر فرمودهاند: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کس که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد. پس هر که را گمان به این برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته است و نه سیاست را.» (همان: 77-78)
دلایل عدم جدایی سیاست از اسلام
این دلایل عبارتند از: ماهیت دستورات دین مبین اسلام و احکام، معارف و اهداف آرمانی آن. (امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1: 234) همچنین سیره سیاسی پیامبر اکرم(ص) و سایر رهبران دینی، به ویژه سیره امیرالمؤمنین(ع) (امام خمینی(ره)، کشفالاسرار: 238) و نیز اهتمام دین بر اجرای احکام الهی به خصوص تأکید فراوان اسلام بر فریضه امر به معروف و نهی از منکر. (حر عاملی: 308)
بنابراین، دین علاوه بر تشریح امور عبادی و اخلاقی و اصول حاکم بر نظام اجتماعی، از تبیین مسایل سیاسی–اجتماعی فروگذار نکرده و در حیطه خانواده، ازدواج، تربیت فرزند، تجارت، قراردادها، قوانین مدنی، اجرایی و بینالمللی و .... حکم و دستورالعمل دارد. امام خمینی(ره) دین و سیاست را در این حد میدانست به گونهای که حکومت را فلسفه عملی فقه در اداره انسان، از گهواره تا گور بر شمرد. (نوروزی: 27) از منظر حضرت امام خمینی(ره)، فراتر از رابطه دین و سیاست، عینیت دین و سیاست مورد توجه میباشد. ایشان حتی بر سیاسی بودن احکام اخلاقی اسلام هم تأکید دارد و میفرمایند: «اسلام احکام اخلاقیاش هم سیاسی است، همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است.» (صحیفه نور، ج 13: 23)
فهم نادرست از اسلام و رابطه آن با سیاست، یکی از موانع جدی بر سرِ راه مبارزات حضرت امام(ره) و امت اسلامی با ستمگران بود. بنابراین امام خمینی(ره) ناگزیر بود از سویی با دیدگاههای دینستیزان اعم از رژیم پهلوی و غربگرایان و سکولارها برخورد انتقادانه داشته باشد و از سوی دیگر نادرستی دیدگاه متحجران و مقدسمآبان و مدعیان حفاظت از دین و معنویت را آشکار سازد. (لکزایی: 53-55) سیاست چه در بعد عملی و چه در بعد نظری باید بر مبنای دین باشد. هدف از بعثت پیامبران الهی، پیوند دین و سیاست است و دنیا به مثابه راهی برای رسیدن به آخرت محسوب میشود. بنابراین، این دو مقوله مستقل از یکدیگر نیستند. (پژوهشکده تحقیقات اسلامی: 17)
مبانی اندیشه سیاسی در اسلام
قرآن ریشه اصلی تفکر سیاسی در اسلام است؛ قرآن کریم ضمن طرح و شرح مبانی اندیشههای سیاسی، اعتقادی و عمل به این مبانی، آن را جزئی از قلمرو وسیع ایمان و آموزههای اسلام و گوشهای از حیات یک مسلمان میشمارد؛ به گونهای که در تفکر قرآنی، تفکیک اندیشه و عمل سیاسی از ایمان و اسلام و زندگی مسلمانان امکانپذیر نیست.
شایان ذکر است که تفکر سیاسی در قرآن به عنوان هسته مرکزی حیات سیاسی یک مسلمان متعهد، بسی از مفهوم تحزب (حزب گرایی) فراتر است و از قیود منفی که معمولاً دامنگیر احزاب سیاسی میگردد مبراست. فرد مسلمان صرفاً به دلیل ایمانش و تعهدی که در برابر اسلام، خدا و فرمانهای او دارد به اندیشه و عمل سیاسی گرایش مییابد و نسبت به آن احساس وظیفه میکند و خود را در تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی اسلام مسئول میبیند.
در جهت آشنایی اجمالی با کلیات مبانی اندیشه سیاسی اسلام در قرآن، توجه به نکات ذیل راهگشا میباشد:
1- از دیدگاه قرآن، انسان خلیفه خدا در روی زمین و عهدهدار استقرار حاکمیت خدا و وارث نهایی زمین و حکومت در آن است. انسان موظف است خصایص و شرایط لازم را برای احراز این مسئولیت بزرگ کسب نماید و از همه امکانات مادی و معنوی که خدای جهان در اختیارش نهاده است بهره گیرد.
2- قرآن، انسانها را مجموعهای همگرا و همگون و متشکل، و چون کاردانی منسجم و در حال حرکت به سوی مقصد واحد، تلقی میکند و او را به یک سازماندهی فراگیر دعوت مینماید.
3- هدایت و رهبری انسان به دلیل پیچیدگی آفرینش انسان و مسائل مربوط به هدایت و سعادت او، جز از راه گزینش الهی امکانپذیر نیست. این برگزیدگانِ الهی هستند که کاروان امت بشری را سامان میدهند و به طور حکیمانه آن را به سوی سعادت حقیقیاش راهبری میکنند.
4- از دیدگاه قرآن کریم آیین اسلام، جهان شمول و جاودانه است و رسالت گسترش آن بر عهده همه مسلمانهاست، و هدف آرمانی همه فعالیتهای سیاسی جامعه اسلامی پیروزی نهایی اسلام است. کلیه سیاستگذاریها باید همسو با این آرمان و موجب رسیدن به این هدف متعالی انجام پذیرد. نقشی که این اصل در فلسفه سیاسی اسلام و تبیین سیاستهای کلی حکومت و دولت اسلامی دارد بسیار عمیق و نیازمند به برنامههای دراز مدت و عملیات مرحلهای به هم پیوسته است.
5- از دید قرآن، خداوند انسان را در برابر هدایت حکیمانهاش که در بعثت انبیاء (ع) تجلی نموده، آزادی اعطا کرده است؛ به این معنا که او در عین موظف و مسئول بودن در برابر آیندهاش، در انتخاب آن آزاد است. زیرا انسان موجودی با ادراک و قدرت تشخیص میباشد. از این رو مسئولیت خواهی از او باید بر اساس انتخاب باشد.
6- مراعات کلیه حقوق ناشی از کرامت انسانی و کار و تلاش وی در زندگی از اصولی است که قرآن بر آن تأکید دارد و ناگفته پیداست که بخش قابل توجهی از حیات سیاسی انسان به این اصل بستگی دارد.
7- در کلیه فعالیتهای حیاتی، از آن جمله سیاست و حکومت، تعقل و تجربه دو پایه اساسی اندیشه و عمل است که انسانهای مؤمن در پرتو وحی و قوانین الهی از این دو موهبت استفاده وافر میبرند.
8- قرآن یکی از خصلتهای بارز جامعه با ایمان را حرکت و عمل بر اساس تبادل و شور و تصمیمگیری مشترک معرفی میکند؛ و پیامبران را نیز دعوت میکند که در کارهای اجتماعی از این شیوه پیروی نماید.
9- قرآن کریم تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» مسئولیت همگانی را جزئی از فرایض اجتماعی قرار داده و یکی از مبانی اندیشه سیاسی و ارکان حیات سیاسی مسلمانان تلقی کرده است. این اصل قرآنی موجب شده است که فعالیت سیاسی، جزئی غیر قابل تفکیک از مجموعه تلاشهای زندگی اجتماعی هر مسلمان باشد و او را در تعیین سرنوشت جامعه شریک سازد.
10- حاکمیت در جامعه بشری، حقی است الهی که از ربوبیت و هدایت خداوندی ناشی میشود، و جز او کسانی که از جانب وی مجازند، حق حکومت و زمامداری مردم را ندارند.
11- دو واژه «حزبا...» و «جندا...» با مفهوم سیاسی گستردهای که دارد نشانگر تشکیلات سیاسی و نظامی در جامعه اسلامی است که بدون آنکه به گروه و تفکر خاصی در جامعه اسلامی وابسته باشد، همه جامعه سیاسی اسلامی را میپوشاند.
12- قرآن کریم تا آنجا که پیامد خطرناک و فریبی به دنبال نداشته باشد، به صلح گرایی توصیه کرده است.
13- همچنین توجه به موارد ذیل که به طور فهرستوار عبارتند از: حل مسالمتآمیز اختلافهای بینالمللی، قبول پناهندگی، پاسداری از امنیت، احترام به قراردادها و وفای به عهد، احتیاط در برخورد با دشمن، سازشناپذیری در برابر دشمن، نفی سلطه بیگانه و استبداد، مبارزه مسلحانه در راه خدا، اصل مشارکت و تعاون در فعالیتهای سیاسی، استضعاف زدایی، نفی استکبار و پرهیز از وابستگی به آن، بر پایی و گسترش عدالت و نفی تبعیض، ظلم زدایی و ... . (عمید زنجانی: 125-145)
منابع
1- امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1.
2- ________ ، کشفالاسرار.
3- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18.
4- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، نظام سیاسی اسلام و رهبری دینی در عصر غیبت.
5- جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره).
6- حاجی صادقی، عبدا...، فلسفه نظام سیاسی در اسلام.
7- صحیفه نور، ج 1و 13.
8- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی.
8- نوروزی، محمدجواد، فلسفه سیاست.
9- _________ ، نظام سیاسی اسلام.
10- نجف زایی، درآمدی بر مستندات قرآنی فلسفه سیاسی امام خمینی (ره).