جریانشناسی سلفیت تکفیری و فرقههای نوظهور (4)
نگاهی گذرا بر اندیشه، ماهیت و مواضع وهابیّت
پس از درگذشت پیامبر گرامی اسلام(ص) و برخورد فرهنگ اسلامی با اندیشههای وارداتی رومی، ایرانی و هندی، پدیده «نواندیشی» در دین، در مجامع علمی قد برافراشت و گروهی تحت عنوان اصلاحگرانِ دینی و مبارزه با بدعتها و پیرایهها، مکتبهایی را پیریزی کردند که متأسفانه نه تنها به بدعتستیزی نینجامید، بلکه منشأ یک رشته بدعتهای تازه بر پیکر دین گردید. برخی که از دور شاهد جریآنها هستند، آنان را مصلح نواندیش(1) مینامیدند. درحالی که آنان، به حق، مصداق این آیه مبارکه میباشند: «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فیالارض قالوا انّما نحن مصلحون» (2) «آنگاه که به آنان گفته میشود از فساد بپرهیزید، میگویند: ما اصلاحگران هستیم.»
در همین راستا، جریانی با عنوان «نواندیشی دینی» در قالب «مبارزه با شرک و بدعت» ظاهر شد و از این عنوان زیبا و فریبنده، که قلب هر موحدی برای آن میتپد، در ترویج برداشتهای شخصی خود بهره گرفتند. پایهگذاری این اندیشه در قرن هشتم شکل گرفت و پس از خاموشی موج این اندیشه بار دیگر در قرن دوازدهم، این فکر جان گرفت و در قرن چهاردهم هجری، این جریان فکری به عنوان کالایی سیاسی از نقطهای به نقطه دیگر صادر شد. (3) این جریان سلفیگری تکفیری یا وهابیّت که تنها خود را مسلمان واقعی و همه مخالفان سیاسی و اعتقادی خود را کافر میدانند، دارای افکار و اعتقادات خاصی هستند که بسیاری از آنها مخالف آموزههای قرآنی و سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام است که در ذیل برخی از ویژگیهای فکری این جریان و همچنین انحرافهای آنها به اختصار مورد بررسی قرار میگیرد:
1- ویژگیهای فکری و اعتقادی وهابیّت
الف- اعتقاد به جسمانیت خداوند: از افتخارات اسلام، تنزیه خداوند سبحان از هرگونه جسمانیتی است و قرآن کریم صراحت دارد که «لیس کمثله شیئ». فلاسفه و متکلمان اسلامی، همواره در مقابل اعتقاد به جسمانیت خداوند ایستاده و به نقد «مجسِّمه» و تورات تحریف شده-که خدا را جسم و جسمانی میداند- پرداختهاند. اما متأسفانه توحید موردنظر ابن تیمیّه، توحید جسمانی بوده و اعتقاد وهابیّت این است که خداوند در روز قیامت با جسم مشخص به صحرای محشر میآید! (4) و جالب اینکه به ظاهر قرآن هم استناد میکنند.(5) ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه خود مینویسد من در دمشق، در یکی از جمعهها در مسجدی، ابن تیمیه را دیدم که مشغول وعظ و ارشاد بود. از جمله گفتار او این بود: «خداوند (از عرش) به آسمان نخست فرود میآید، مانند فرود آمدن من از منبر، این سخن را بگفت و یک پله از منبر پایین آمد. در این هنگام فقیهی مالکی به نام «ابنالزهراء» به مقابله برخاست، و سخن او را رد کرد، مردم به طرفداری از ابن تیمیه برخاستند و فقیه معترض را با مشت و کفش زدند.» (6)
ب-کاستن از مقامات انبیاء و اولیای الهی: پیامبر و اولیای الهی گرامیترین و عزیزترین مخلوق روی زمین میباشند و قرآن کریم و روایات بر مقامات معنوی آنها گواهی میدهد. از منظر قرآن و احادیث، مرده و زنده انبیاء و اولیای الهی یکسان بوده و ارتباط آنها با امت اسلامی برقرار میباشد. ولی در مکتب ابن تیمیه، پیامبر و اولیای پاک الهی به صورت یک انسان عادی در میآید که پس از مرگ رابطه آنها با امت خود گسسته شده و کمترین توجهی به حال امت ندارند.
ج-تکفیر مسلمین: پیامبر گرامی اسلام(ص) مسلمانان را در پرتو «کلمه توحید» و «توحید کلمه» گرد آورد و به آن توصیه فرمود؛ تا آنجا که مسلمانان با اخوت اسلامی منادیان توحید بودند، در هر عرصهای پیروز و سربلند بودند. ولی متأسفانه ابن تیمیه و جریان وهابیّت، در راستای توطئههای استعماری انگلیس، تفرقه میان مسلمانان را در سرلوحه کار خود قرار داد و وحدت و همگرایی مسلمانان را نشانه گرفت. آنان فقط کسانی را که مکتب وهابیّت را بپذیرند، مسلمان دانسته و دیگر مسلمانان را از هر مذهبی که باشند کافر میدانند!
در راستای سه محور اساسی فوق نکات ذیل جالب به نظر میرسد:
- وهابیون علوم عقلی، منطق، فلسفه و عرفان را علوم گمراهکننده میدانند. به همین علت این علوم در کلیه مراکز علمی وهابیّت به عنوان علوم انحرافی شناخته میشوند و تدریس و آموزش آنها را حرام میدانند و کلیه کتابخانههای وهابیون از این نوع کتب خالی میباشند.
- آنها تنها ظاهر آیات قرآن و اخبار و عمل صحابه را حجت میدانند و میگویند همه صحابه پیامبر(ص) عادل بوده و هیچگونه خطا و اشتباهی از آنان سرنزده است. بنابراین هرگونه عیبجویی از صحابه را موجب شرک و کفر میدانند.
- آنها شیعیان را کافر و هرگونه اتحاد بین شیعیان و اهل سنت را جایز نمیدانند. «بنباز» مفتی وهابی سعودی در فتوایی اعلام کرده است که تقریب میان شیعه و اهل سنت ممکن نیست: زیرا عقاید این دو با یکدیگر سازگاری ندارد و همبستگی میان آنها امکانپذیر نیست؛ همانگونه که نمیشود اهل سنت با یهود و نصاری و بتپرستان در یک جا گرد هم جمع شوند. همچنین به خاطر اختلاف اعتقادی که میان شیعه و اهل سنت هست، تقریب میان آنان امکانپذیر نیست.(8) آنها کشتن و قتل عام شیعیان را مباح میدانند و معتقدند هرکس پنج شیعه را بکشد به بهشت میرود!
- آنها هرگونه تبرک جستن به پیامبر اکرم (ص) و سایر انبیاء و اولیای الهی (ع) را حرام دانسته و مسافرت به قصد زیارت آنها را نیز حرام میشمارند.(9)
2- انحرافات فکری و اعتقادی وهابیّت
وهابیون که تنها خود را پیرو واقعی و راستین اسلام و قرآن و سلف صالح میدانند، معتقدند که سایر مسلمانان از عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سلف صالح منحرف شدهاند، غافل از اینکه خود دچار تفکراتی انحرافی و اعتقاداتی شرکآمیز شدهاند که مخالف صریح آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص) و عمل صحابه میباشد که به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
- قرآن کریم خطاب به مسلمانان میفرماید: نباید کسی که میگوید من مسلمانم او را غیرمسلمان بدانید (ولاتقولوا لمن ألقی الیکم السّلام لست مؤمنا... (10)؛ به کسی که میگوید من مسلمانم، نگویید مسلمان نیستی). اما وهابیون بسیاری از مسلمانان جهان را که مخالف وهابیّت میباشند، مشرک و کافر خطاب میکنند.
- قرآن کریم، بدترین دشمن مسلمانان را یهود معرفی میکند (لتجدنّ اشدّالناس عداوهً للذین آمنو الیهود والذین اشرکوا...؛ همانا دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکانند). اما وهابیون بدترین دشمنان را شیعیان معرفی میکنند. جالب اینکه شیخ «الحُذیفی» امام جماعت وهابی مسجدالنبی(ص) در خطبه نماز جمعه در سوم مارس 1998، ضمن رد اتحاد با شیعیان میگوید: «خطر شیعیان برای اسلام بیش از یهودیان و مسیحیان است و هرگز نباید به آنها اعتماد کرد.»
قرآن هرگونه اهانت و بیاحترامی به اعتقادات و مقدسات بتپرستان و دشنام دادن به آنها را جایز نمیداند و میگوید به بتهای آنان اهانت نکنید (ولاتسبّوالذین یدعون من دونالله فیسبّواالله عدواً بغیر علم...؛ کسانی که غیر خدا را میخوانند-مشرکان- دشنام ندهید زیرا آنها هم از روی دشمنی و نادانی به خدا دشنام خواهند داد) (12)، اما وهابیون بدترین تهمتها، دشنامها و دروغهای ناروا را به شیعیان و مسلمانانی که مخالف وهابیّت هستند، نسبت میدهند.
- قرآن، منادی وحدت میان مسلمانان میباشد و حتی اهل کتاب را به وحدت حول محور توحید دعوت میکند (قل یا اهلالکتاب تعالوا کلمه سواء بیننا...) (13)، اما وهابیون بهویژه در سرزمین وحی منادی و مظهر تفرقه میباشند.
- اسلام دین رحمت و مهربانی است و پیامبر اکرم(ص) در قرآن کریم به عنوان «رحمه للعالمین» معرفی شده است، اما وهابیون با قتل و کشتار مسلمانان در مناطق مختلف جهان، خشنترین چهره را از اسلام ترسیم نموده و تاکنون از درون این فرقه دهها گروه تروریستی به وجود آمده که با حمله به مساجد، حسینیهها، دستههای عزاداری، هزاران مسلمان را شهید و به خاک و خون کشیده و در طرح اسلامهراسی که توسط غرب طراحی شده ایفای نقش میکنند.
- وهابیون میگویند شیعیان کافر و مشرک هستند، چون صحابه را لعن میکنند. اما در مورد معاویه که لعن نمودن حضرت علی(ع) را سالها ترویج کرد و دستور داد آن حضرت را در بالای منبر و خطبههای نماز جمعه لعن کنند، یا ساکت میشوند و یا آن را توجیه مینمایند.
- مفتیان وهابی شیعیان را به اهانت به صحابه متهم و به همین علت کشتن آنها را جایز اعلام میکنند اما در مورد کسانی که در کشورهای اروپایی به قرآن و یا رسول اکرم(ص) اهانت میکنند و فیلم اهانتآمیز میسازند و یا افرادی همچون سلمان رشدی مرتد، سکوت میکنند و هیچ فتوایی صادر نمیکنند.
- وهابیون بوسیدن حرم پیامبر خدا(ص) را شرک و حرام میدانند، ولی بوسیدن فرزند، همسر، پدر، مادر، دست پادشاه و... را مجاز و پسندیده میدانند.
- مفتیان وهابی بازی فوتبال و برگزاری جشن تولد و هدیه گل را به علت تشبه به کفّار حرام میدانند، ولی در مورد شرابخواری حکام عربستان با سران و زنان کشورهای اروپایی و آمریکایی و با زنان برهنه، ساکت میشوند و یا آن را توجیه میکنند. برگزاری مراسم سالروز بعثت نبی مکرم اسلام(ص) را شرک میدانند، ولی یک هفته جشن و پایکوبی به مناسبت سالروز حاکمیت پادشاهی سعودی، بدعت شمرده نمیشود.
- وهابیون حفظ و نگهداری آثار تاریخی اسلام را از مظاهر شرک و حرام میدانند و کلیه آثار و ابنیه تاریخی صدر اسلام را تخریب نمودهاند، اما قلعه یهودیان در منطقه خیبر با هزینههای سرسامآور توسط آل سعود و مفتیان وهابی حفظ میشود و هیچگاه آن را مظهر شرک نشمردهاند.
- وهابیون از همان آغاز پیدایش که با حمایت انگلستان به وجود آمدهاند تاکنون تمام مبارزات و جنگهای خود را علیه مسلمانان تدارک دیدهاند و هیچگونه مبارزه یا جهادی علیه کفار و اشغالگران سرزمینهای اسلامی و یا اهانتکنندگان به قرآن و پیامبر اکرم (ص) انجام ندادهاند. (14)
3- ماهیت و مواضع وهابیّت تکفیری
وهابیّت تکفیری در تداوم اندیشه سلفیت، به جریانی نیرومند و تأثیرگذار بر جهان اسلام تبدیل شده است و امروز حتی به عنوان یک ایدئولوژی شبه انقلابی مطرح میشود. اهداف نهایی این جریان، تأسیس خلافت اسلامی با روش قهر و استیلا، در دو مرحله میباشد: مرحله اول، ایجاد امارتهای اسلامی و مرحله دوم، پیوند امارتها و تأسیس خلافت اسلامی. جریآنهای تند و افراطی وهابیّت نسبت به عموم مذاهب اسلامی و خصوصاً شیعه نظر تکفیرآمیز دارند. آنها را منحرف و خارج از چهارچوب اعتقادات دین مبین اسلام دانسته و تنها خود را بر حق و وارث اسلام میدانند.
ابن تیمیه به علمای صاحب فضیلت و دانشمند شیعه اهانتهای فراوانی کرده و آنان را ترویجدهندگان آیین یهود شمرده است. او اعتقاد به عصمت اهل بیت(ع) را کفر میشمارد و تأسیس شیعه را به عبدالله بن سبأ یهودی نسبت میدهد. ابن تیمیه در تبیین مفسدهآور بودن قیام امام حسین(ع) مینویسد: «دلیل مفسدهآور بودن قیام حسین(ع) این است که یزید در آن زمان خلیفه قدرتمند و پیشوای مسلمانان و پادشاه صاحب سیف (شمشیر) بود و بر سراسر بلاد اسلامی تسلط کامل داشت. بنابراین، اطاعت از او بر آحاد ملت، واجب و قیام در برابر او، موجب فساد و به خطر انداختن صلح بود.» ابن تیمیه، کتاب «منهاجالسنّه» را در ظاهر علیه کتاب «منهاجالکرامه فی اثبات امامه» اثر گرانسنگ علامه حلّی نگاشت، ولی در حقیقت تمام عقاید شیعه را زیر سؤال برد و حتی در مورد بسیاری از اصول و عقاید مشترک اهل سنت و اهل شیعه، اهانتهای زیادی کرد.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که وهابیّت همچون خوارج نهروان دارای وجوه مشترکی است که عبارتند از: سرسختی و لجاجت، برداشتهای نادرست از دین، ظاهرگرایی، مقدسمآبی و جمود فکری، بدعت در دین، تفسیر به رأی، استفادههای ابزاری و شعاری دینی، ایجاد تفرقه میان مسلمانان، تکفیر مسلمانان، تحمیل اندیشههای انحرافی خود بر مسلمانان و دوستی با کفار و ارائه تصویری غلط و خشن از اسلام. (15)
بارها دیده شده است که وهابیان از منافع صهیونیستها و آمریکاییها، در منطقه و در مجامع بینالمللی دفاع کردهاند و یا در مواقعی که باید به نفع مسلمانان موضعگیری کنند، علیه آنها موضعگیری کردهاند. به روشنی میتوان سکوت آنها را در برابر جنایات بیشمار صهیونیستها علیه مسلمانان فلسطینی مشاهده کرد. ضدیت آنها با جنبشهای رهاییبخش ضداستکباری و ضدصهیونیستی یک موضعگیری صریح و روشن است.
ابنتیمیه تلاش کرده که غزالی و اندیشههای او را رد کرده و اخلاق، عرفان و امور غیبی را انکار نماید و همین امر باعث شده است که وهابیّت ریختن خون مسلمانان را با خشونت و قساوت حلال کند. روحیه خشن و دور از معنویت این جریان تکفیری به حدی است که به تعبیر یک کمونیست نزدیکترین تفکر و مذهب به کمونیسم وهابیّت است.
مصداق بارز «اعرابی» (که قرآن کریم درباره آنها میفرماید: «الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً...» ؛ بادیهنشینان عرب در کفر و نفاق از دیگران سختترند...) همین وهابیان اعرابی نجد است. زیرا در نجد نه حوزه علمیه وجود داشته و نه فرهنگ، بلکه اهل نجد اهل خشونت، دزدی، غارتگری و خونریزی بودهاند. نجد خاستگاه وهابیّت و آل سعود است. اسلام و وهابیّت تکفیری در واقع اسلام منهای اخلاق، اسلام منهای عدالت، اسلام منهای منطق و عقل است. وهابیان نه تنها شیعه و سنی را کافر بلکه حنبلیهایی را هم که با آنها نمیباشند، کافر میدانند و حتی از مذهب حنبلی اهل سنت هم تنها قرائت تکفیری حنبلی را میپذیرند. هیچ عالم سنی یزید را تطهیر نمیکند ولی وهابیها او را تطهیر میکنند!
بعد از قتل عام کربلا، طائف، مکه و مدینه توسط آل سعود، انگلیسیها گفتند وهابیّت رفرمیسم اسلامی است؛ مثل پروتستانتیسم در مسیحیت. تا زمانیکه مسلمانان را میکشند تروریست خوبند، بعد از آنکه میگویند عربستان را نابود میکنیم و یا در مقابل اراده غرب و آمریکا میایستند، میشوند تروریست بد.
با پیروزی انقلاب اسلامی منافع قدرتهای استعماری در سراسر جهان، خصوصاً در منطقه خلیج فارس، به خطر افتاد. در همین راستا جریان سلفی تکفیری وهابیّت که در خدمت استعمار بود، منزوی شد. نگرانی قدرتهای استکباری و وهابیون از موج گرایش جهانی به انقلاب اسلامی و مذهب اهل بیت (ع) و بیداری اسلامی در منطقه باعث شد تا به راهبرد شیعههراسی و شیعهستیزی دست یازند. جالب اینکه شیخ ربیع ابن محمّد، از نویسندگان بزرگ وهابی مینویسد: آنچه که باعث فزونی شگفتی من شده این است که برخی از برادران وهابی و فرزندان شخصیتهای علمی و دانشجویان مصری، اخیراً به سراغ مکتب تشیع رفتهاند. (17) دکتر ناصرالقفاری، استاد دانشگاههای مدینه، مینویسد: اخیراً تعداد زیادی از اهل سنت به طرف مذهب شیعه گرویدهاند و اگر کسی کتاب «عنوانالمجد فی تاریخالبصره و نجد» را مطالعه کند به وحشت میافتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل، مذهب شیعه را پذیرفتهاند. (18) شیخ محمّد معزاوی از نویسندگان مشهور عربستان میگوید: با گسترش مذهب تشیع در میان جوانان مشرقزمین، بیم آن دارم که این فرهنگ در میان جوانان مغربزمین نیز گسترده شود. (19)
منابع و پینوشتها:
1- احمدامین مصری (1296-1372) در کتاب زعماءالصلاح.
2- قرآن کریم، سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 11.
3- سبحانی (آیتا...)، جعفر، وهابیّت، مبانی فکری و کارنامه عملی، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1390، ص 5.
4- همان، ص 7.
5- قرآن کریم، سوره مبارکه فجر، آیه شریفه 22.
6- ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ص 96-95.
7- سبحانی (آیتا...) ، پیشین، ص 8-7.
8- مجموع فتاوی و مقالات لابن باز، ج 5، ص 156.
9- علیبخشی، عبدا...، حقیقت وهابیّت، ص 24-23.
10- قرآن کریم، سوره مبارکه نساء، آیه شریفه 49.
11- قرآن کریم، سوره مبارکه مائده، آیه شریفه 82.
12- قرآن کریم، سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 108.
13- قرآن کریم، سوره مبارکه آل عغمران، آیه شریفه 64.
14- علیبخشی، پیشین، ص56-53.
15- سید هادی سید افقهی و سمیه جولایی، سلفیت، وهابیّت، تکفیری، cd.
16- قرآن کریم، سوره مبارکه توبه، آیه شریفه 97.
17- الشیعهالامامیه فی میزانالاسلام، مقدمه.
18- اصول مذهب الشیعهالامامیه الاثنی عشریه، ج 1، ص 9.
19- مقدمه کتاب من سبَّالصحابه و معاویه فاُمّههایه، ص 40.