جریان شناسی سلفیت تکفیری و فرقههای نوظهور (3)
سلفیگری در چهره وهابیت تکفیری
1- پیشینه وهابیت
وهابیت فرقه نوظهوری است که در اوایل قرن دوازدهم هجری با شعار «بازگشت به دوران سلف صالح» به وجود آمد. پیروان این فرقه ابتدا خود را سلفی مینامیدند و به مرور زمان به عنوان «وهابی» معروف شدند. سلفیها و بهخصوص وهابیها معتقدند که امت اسلامی پس از دوران سلف (یعنی دورانی که صحابه، تابعین و تبع تابعین در قید حیات بودند) به مرور زمان به انحراف کشیده شد. بنابراین باید آنها به اصول و اعتقادات و عمل سلف صالح بازگردند.
صاحبنظران، گرایشهای سلفی موجود در بین اهل سنت را به چند دسته تقسیم نمودهاند که معروفترین آنها تقسیم سلفیت به چهار گروه جهادی، تکفیری، تبلیغی و سیاسی میباشد. وهابیت را باید در سلفیگری «تکفیری» جستجو کرد. سلفیگری تکفیری یا وهابیت به آن دسته از سلفیون گفته میشود که تنها خود را مسلمان واقعی دانسته و کلیه مخالفان سیاسی و اعتقادی خود را کافر و منحرف از اسلام میدانند. پیشینه این نگرش به سده نخستین اسلام برمیگردد. از آن زمان عدهای از مسلمانان بر اساس جماد فکری و عمل به ظواهر نصوص دینی و پرهیز از عقلانیت، تنها خود را مسلمان و پیرو واقعی اسلام دانسته و معتقد بودند که جامعه اسلامی رو به انحراف نهاده و باید جلو این انحراف را گرفت. آنان به مرور زمان گرد هم آمدند و یک سازمان سیاسی– نظامی بر اساس معتقدات مذهبی خود تشکیل دادند که به عنوان «خوارج» شناخته شدند. حضرت علی (ع) در آن زمان به خوبی به خطر انحرافی خوارج آگاه بود و به همین علت کمر به نابودی آنها بست و آنان را در جنگ نهروان قلعوقمع کرد و در نهایت خود نیز، توسط یکی از افراد باقیمانده این گروه به شهادت رسید. (1)
2- نگاهی به شرایط شکلگیری وهابیت
حدود پنج قرن پس از ابنتیمیه، آراء وی توسط فردی موسوم به «محمد بن عبدالوهاب»، از انزوا و گمنامی خارج شد و با ترویج آن به وسیله قوه شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار میان مسلمانان به راه افتاد. متأسفانه طرح مجدد افکار ابنتیمیه از سوی محمد بن عبدالوهاب –همچون طرح آنها توسط خود ابنتیمیه– در شرایط و اوضاع تاریخی بسیار نامناسبی صورت گرفت که از جهاتی شاید بتوان گفت سختتر و ناگوارتر از اوضاع ابنتیمیه بود.
ترویج آراء ابنتیمیه از سوی محمد بن عبدالوهاب و سپس حمله وهابیان به مناطق مسلماننشین حجاز، عراق، شام و یمن، در دهه نخست قرن 13 هجری (قرن 19 میلادی) صورت پذیرفت و این درست زمانی بود که امت اسلام از چهارسو مورد حمله شدید استعمارگران قرار داشت. از یک طرف انگلیسیها بخش عظیمی از هند را از دست مسلمانان خارج ساخته و قشون آنان گام به گام به سمت جنوب غرب ایران پیشروی میکرد. از طرف دیگر فرانسویها به رهبری ناپلئون، مصر، سوریه و فلسطین را با دخالت نظامی اشغال کرده و در اندیشه نفوذ به هند بودند. روسهای تزاری نیز با حملات مکرر به ایران و عثمانی، میکوشیدند قلمرو حکومت خویش را از یکسو تا قسطنطنیه و فلسطین و از سوی دیگر تا خلیجفارس گسترش دهند و بدین منظور، اشغال نظامی متصرفات ایران و عثمانی در اروپا و قفقاز را در صدر برنامههای خود قرار داده بودند. حتی آمریکائیها نیز چشم طمع به کشورهای اسلامی شمال آفریقا دوخته و با گلوله باران شهرهای لیبی و الجزایر، به دنبال نفوذ در جهان اسلام بودند. جنگ اتریش با عثمانی بر سر صربستان و همکاری ناوگان جنگی هلند با انگلیسیها در محاصره نظامی پایتخت الجزایر نیز در همین دوران بحرانی صورت پذیرفت.
در چنین دوران سختی که مسلمانان نیاز حیاتی به همدلی و همکاری بر ضد دشمن مشترک داشتند، محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را به جرم «شفاعتخواهی از پاکان» و «زیارت قبولی اولیاء خدا» مشرک، بتپرست و واجب القتل! خواند و اعراب بادیهنشین را برانگیخت که مناطق سنینشین و شیعهنشین حجاز، عراق، شام و یمن را به خاک و خون بکشند و اموال مسلمین را- به عنوان غنیمت جهاد با کفار!- به غارت ببرند. ممکن است تصور شود که وهابیان، تنها بلاد شیعهنشین را مورد تاختوتاز خود قرار دادند، ولی این تصور به هیچوجه درست نیست و باید گفت کلیه مناطق مسلماننشین حجاز، عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت. (2)
3- وهابیت تکفیری
بر اساس مستندات تاریخی، وهابیان بر هر شهری که با قهر و غلبه دست مییافتند، خون مردم را مباح میدانستند. اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار میدادند و در غیر این صورت به غنائمی که دست آورده بودند، اکتفا میکردند. وهابیان نه تنها به جرم اعتقاد شیعیان به زیارت، بسیاری از زائران را در کنار مرقد مطهر امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رساندند، بلکه در نجف، حجاز و سوریه که مردم آن از اهل سنت بودند نیز به جنایات فجیعی دست زدند. البته وهابیت تکفیری فقط مربوط به گذشته نیست؛ امروزه شیعیان و اهل تسنن نیز در نگاه وهابیان معاصر کافر شمرده میشوند. وهابیت تکفیری در عمل به عنوان حامی اصلی و پشتیبان بسیاری از گروههای تکفیری در جهان اسلام محسوب میگردد. از گروههایی مانند داعش، انصار السنه، جیش الاسلام، توحید و جهاد کردستان و... میتوان به عنوان گروههای وهابی تکفیری ارعابی نام برد. (3)
4- چرایی و چگونگی شکلگیری جریانهای تکفیری و خطر آنها
دو دسته از عوامل در چرایی و چگونگی شکلگیری جریانهای تکفیری در جهان اسلام، نقش داشتهاند. دسته اول عوامل خارجی است که در رأس آن توطئههای استکبار جهانی قرار دارد. در استعمار نو، یکی از مهمترین راهبردها یا سیاستها، موضوع فرقهسازی است. جریان وهابیت ابتدا با حمایت استعمار انگلستان به وجود آمد و رشد یافت و سپس آمریکا متولی آن شد و امروز هم شاهد حمایتهای بیدریغ آمریکا و غرب از این جریان تکفیری هستیم، جریانی که از قرن دوازدهم آغاز و تا کنون بیش از چهارصد هزار کشته در جهان اسلام داشته است. استعمار امروز به شدت به دنبال فتنه و تفرقه در جهان اسلام است.
بنابراین به روشنی میبینیم که جریانهای تکفیری زاییده جهان غرب میباشند. در همین راستا آمریکا و غرب به بهانه جلوگیری از رشد کمونیسم در افغانستان، القاعده را به وجود میآورند و سلاحهای زیادی در اختیار آنها میگذارند. بعد از اینکه خطر کمونیسم از بین رفت، به این نتیجه میرسند که باید گروههایی را در جهان اسلام تقویت کنند تا به ایجاد ناامنی دامن بزنند. برای همین جریانهای تکفیری را فعال کردند تا از یک سو حضور خود را در جهان اسلام تضمین کنند و از سوی دیگر از وحدت و همگرایی در میان مسلمانان جلوگیری نمایند. در این راستا مشاهده میشود که در پاکستان گروههای تکفیری و افراطی مانند «سپاه صحابه»، «لشکر جنگوی» و «لشکر طیبه» را فعال میکنند. همچنین در آفریقا گروههای تکفیری «الشباب» و «بوکوحرام»، در سوریه گروه «جیش النصر» و «داعش»، در عراق گروههایی مانند «گروه ابو مصعب زرقاوی» که شاخهای از القاعده است و گروهک تکفیری «داعش» فعالیت میکنند و در یمن نیز جریانهای تکفیری به شدت فعالند.
البته جدای از حامیان آمریکایی و غربی به عنوان عوامل خارجی، در دل جهان اسلام هم میبینیم که کشورهایی مانند عربستان و قطر به عنوان یکی از علتهای داخلی در جهان اسلام، باعث تقویت این گروههای تکفیری میشوند. عامل دیگر داخلی در جهان اسلام، عامل جهل تودهها است که رهبران تکفیری از این عامل جهل کمال سوء استفاده را مینمایند. مثلاً یکی از افرادی که در یک عملیات انتحاری دستگیر شده بود، میگوید: «زودتر مرا بکشید تا به نماز جماعت پیامبر اکرم (ص) در بهشت برسم.» میبینیم که آنقدر در جهل و بیخبری از معارف اسلامی به سر میبرند که نمیدانند در بهشت تکلیف نیست. همچنین سومین عامل داخلی تعصبات و اهانتهای مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر است. البته در این خصوص هم دشمن خارجی به طور سازمان یافته به این تعصبات دامن می زند و آنها را مدیریت میکند.
خطر جریان تکفیری در دو حوزه داخلی جهان اسلام و حوزه فرا دینی جهان بشریت، وجود دارد. در حوزه داخلی چند خطر اساسی جهان اسلام را تهدید میکند: اولین خطر فرقهگرایی است که بر این اساس تکفیر به اختلافهای میان مسلمانان دامن میزند. دوم اینکه این جریان آثار تمدن اسلامی را تخریب میکند. تعدی و تجاوز به جان، مال و ناموس مسلمان را نیز میتوان به عنوان سومین خطر این جریان بیان کرد. امروز شاهد کشته شدن صدها هزار نفر در سوریه، عراق، یمن و دیگر کشورهای اسلامی به دست این جریان خطرناک تکفیری میباشیم که در بین آنها کودکان و زنان بیگناه بسیاری دیده میشوند. از جمله دیگر خطرهای تکفیر از لحاظ فرهنگی و دینی، ترویج نوعی اباهیگری و سطحینگری در جامعه است که با فتوایی سخیف مانند «جهاد نکاح» چهره دین را زشت جلوه میدهند و یا بنیاد دین را نابود میسازند.
اما جریان تکفیری در حوزه بشریت و جهان دو مشکل اساسی را به دنبال دارد: اول اینکه به اسلام هراسی و اسلامستیزی دامن میزند و اسلام را با چهرهای خشن معرفی میکند که در واقع این نقشه غرب است. دوم اینکه با نشان دادن چهرهای زشت از اسلام مانع گسترش اندیشه اسلامی در جهان میشوند. (4)
جریان وهابیت تکفیری در نگاه مقام معظم رهبری
مهمترین تهدیدهای جریان تکفیر از دیدگاه مقام معظم رهبری عبارتند از:
1- تضعیف راهبرد وحدت در جهان اسلام و بد بین کردن شیعه و سنی نسبت به هم.
2- تسهیل نفوذ و دخالت بیگانگان در جهان اسلام و ابزار دست سازمانهای اطلاعاتی بیگانه قرار گرفتن.
3- به انحراف بردن بیداری اسلامی.
4- ترویج سکولاریسم و بیدینی.
5- به حاشیه راندن تفکر مقاومت و جهاد در برابر استکبار و رژیم صهیونیستی و ایجاد جنگ درون تمدن اسلامی.
6- زشت نشان دادن چهره اسلام و ایجاد اسلام هراسی.
7- حمله به اعتقادات و باورهای مسلمانان. (5)
در ذیل تحدیدهای فوق، به گزیدهای از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص جریان تکفیری، (6) به عنوان ویژگیهای این جریان اشاره میشود.
1- جهالت مهمترین ویژگی تکفیری:
«آن کسانی که بدون فهم، فهم حقیقت، بدون تقوا، جمعیت عظیمی از مسلمانان را از دین خارج میدانند، خارج میکنند، تکفیر میکنند، این گروههای تکفیری نادان حقیقتاً مهمترین صفت برای اینها نادانی است؛ اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهمترین خصوصیت اینهاست.» (7)
2- تکفیری در خدمت رژیم صهیونیستی:
«]دشمنان اسلام[ خوب فهمیدند که اگر در دنیای اسلام، مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با یکدیگر را شروع کنند رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد کشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروههای تکفیری را به راه میاندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیاری از فرق اهل سنت را هم تکفیر کنند. از آن طرف هم یک عده مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند.» (8)
3- سلاح تکفیر:
«امروز کسانی هستند که سلاحشان تکفیر است و ابایی هم ندارند که بگویند که تکفیری هستیم. اینها سماند. خب، این سم را باید از محیط اسلامی خارج کرد. یکی او را تکفیر میکند، یکی او را تفسیق میکند. این در سخنرانی و در منبر یک حرفی بزند که تعریض به او باشد، او یک چیزی بگوید که تعریض به این باشد؛ این همان چیزی میشود که دشمن میخواهد.» (9)
4- تکفیر مژدهای به جهان استکبار:
«امروز دنیای اسلام احساس بیداری میکند. درست در همین نقطه که دشمنان اسلام وارد میدان میشوند؛ انواع و اقسام ترفندها برای معطل گذاشتن جوامع اسلامی به وجود میآید و مهمترین آنها ایجاد اختلاف است. در همین شرایط است که تلاشهای دشمن متوجه این میشود که امت اسلامی را از یاد فلسطین غافل کند. چه جور؟ با ایجاد اختلاف، با جنگهای داخلی، یا ترویج افراطیگری، انحرافی به نام اسلام و بنام دین و شریعت؛ عدهای عامه مسلمانان را، اکثریت مسلمانان را تکفیر کنند، وجود این جریانهای تکفیری که در دنیای اسلام به وجود آمدند، برای دشمنان جهان اسلام یک مژده است. اینها هستند که به جای توجه به واقعیت خبیث رژیم صهیونیستی، توجهها را به جای دیگر معطوف میکنند، درست نقطه تقابل آن چه اسلام خواسته است؛ اسلام از مسلمانان خواسته است؛ اسلام از مسلمانان خواسته است که «اشّداء علی الکفّار رحماءُ بینهم (10) ]باشند[.» (11)
5- جریان تکفیر عبودیت در مقابل طواغیت زنده را شرک نمیداند!
«تلخی دیگری که وجود دارد این است که در میان مجموعه مسلمانان و امت اسلامی کسانی پیدا میشوند که با افکار پلید و متحجر و عقبمانده و خرافی خود، تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهرههای نورانی صدر اسلام را شرک بدانند، کفر بدانند؛ واقعاً این مصیبتی است. اینها همان کسانی هستند که گذشتگانشان قبور ائمه(ع) را در بقیع ویران کردند. آن روز که در دنیای اسلام، از شبهقاره هند گرفته تا آفریقا، علیه اینها قیام کردند، اگر اینها جرئت میکردند؛ قبر مطهر پیغمبر را ویران میکردند، با خاک یکسان میکردند. ببینید چه فکر باطلی، چه روحیه پلیدی، چه انسانهای بد اندیشی، احترام به بزرگان را این جوری بخواهند نقض کنند و هتک کنند و این را جزو وظائف دین بشمرند! در آن وقتی که اینها بقیع را ویران کردند، این را بدانید؛ سرتاسر دنیای اسلام علیه اینها اعتراض کرد. عرض کردم، از شرق جغرافیای اسلام -از هند- تا غرب جغرافیای اسلام، علیه اینها بسیج شدند. اینها به عنوان اینکه این کارها پر تنش است، این اقدامهای خبیث را میکنند؟ رفتن سر قبر یک انسانی و طلب رحمت کردن برای او از خدای متعال، و طلب رحمت کردن برای خود در آن فضای معنوی و روحانی، شرک است!؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاستهای اینتلجنت سرویس انگلیس و سیای آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند. اینها اطاعت و عبودیت و خاکسپاری در مقابل تواقیع زنده را شرک نمیدانند، احترام به بزرگان را شرک میدانند! خود این، یک مصیبتی است. جریان تکفیری خبیث که امروز در دنیای اسلام به برکت برخی از منابع مادی، متأسفانه پول و امکانات را در اختیار دارند، یکی از مصائب اسلام است.» (12)
6- جریان تکفیری، ابزار دست سرویسهای جاسوسی:
«سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل پشت سر گروههای افراطی و تکفیری هستند؛ ولو عوامل و پیاده نظامشان هم خبر ندارند که پشت سر قضیه چیست؛ اما رؤسایشان میدانند. امروز بیداری اسلامی و حرکت به سمت دستیابی به ارزشهای والای اسلامی، یک جان تازهای گرفته است. در همه دنیای اسلام، به خصوص جوانها، باسوادها، دانشگاهیها، دانشجوها، طبقه فهمیده و همه عامه مردم میلشان به اسلام و حاکمیت ارزشهای اسلامی، با سی- چهل سال قبل، قابل مقایسه نیست. بیداری اسلامی شروع شده است. آنها هم از همین میترسند؛ میخواهند همین را نابود کنند.» (13)
7- اسلام مطلوب واشنگتن، لندن و پاریس!
«سلفیگری اگر به معنای اصولگرایی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزشهای اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرایی و سماحت و عقلانیت -که از ارکان تفکر و تمدن اسلامیاند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بیدینی خواهد شد. به اسلام مطلوب واشنگتنی و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامی دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیلهای و مذهبی دامن میزند و اشداء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکایی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهداری غرب و مصرفزدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند.» (14)
منابع و پی نوشتها:
1- حقیقت وهابیت، دکتر عبد ا... علی بخش، قم، دفتر نشر معارف، 1393، ص 12-11.
2- وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، آیت ا... جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1390، ص 35-33.
3- نمای راهبردی، جریان شناسی سلفیت تکفیری و آثار و پیامدهای آن بر امنیت ملی ج.ا.ا، سال دوازدهم، شماره چهارم، مهرماه 1393، ص 20-19.
4- ماهنامه آموزشی و اطلاعرسانی معارف، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ص 4-7.
5- نمای راهبردی (پیشین)، ص 31.
6- ماهنامه آموزشی و اطلاعرسانی معارف (پیشین)، ص 3.
7- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 16/02/1392.
8- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 20/06/1392.
9- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 16/02/1392.
10- سوره فتح آیه 11.
11- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 29/10/1392.
12- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 16/02/1392.
13- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 18/10/1385.
14- بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 14/11/1390.