مرتضی خسروی

وبگاه آرا و اندیشه های دکتر مرتضی خسروی

مرتضی خسروی

وبگاه آرا و اندیشه های دکتر مرتضی خسروی

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

ابن تیمیه احیاگر اندیشه سلفی‏گری

سلفیه، در تاریخ فرهنگ اسلامی، لقبی است معروف برای کسانی که عقایدشان را به احمد بن حمبل، منسوب می‌دانند. احمد ابن عبد الحلیم حرانی، مشهور به ابن تیمیه، محوری‌ترین چهره فکری سلفی اهل سنت به شمار می‌آید. وی در سال 662 هجری قمری در منطقه‌ای به نام حران متولد و در سال 726 هجری قمری در دمشق فوت کرد. (سبحانی، 90)

 اندیشه سلفی در قرن هفتم هجری، با طرح مسائل کلامی بی‌سابقه‌ای‌ از سوی ابن تیمیه احیا گردید. او مدعی شد که سه منبع برای استنباط احکام و مسائل شرعی وجود دارد که عبارت‌اند از: قرآن، سنت پیامبر اسلام (ص) و روش مسلمانان نخستین. منظور او از مسلمانان نخستین سه دسته‌اند؛ صحابه، تابعین و تابعین تابعین. او معتقد بود مثلاً اگر می‌خواهیم بدانیم فعلی مستحب است یا نه، باید بدانیم که در کتاب خدا، سنت پیامبر (ص) یا روش مسلمانان نخستین آمده است یا نه. بنابراین اگر آمده بود قابل پذیرش است و در غیر این صورت گرچه ظاهر خوب و مثبتی هم داشته باشد، «بدعت» است و باید از آن دوری کرد.

ابن تیمیه مبنا را عملکرد صحابه و تابعین می‌دانست و تمامی اصحاب و تابعین را نیز افرادی صالح معرفی می‌کرد، در حالی که این اندیشه با واقعیت انطباق ندارد، زیرا بزرگان اهل تسنن و حتی ائمه چهارگانه آنها (ابو حنفیه، محمد بن ادریس شافعی، مالک بن انس و احمد بن حمبل) در رد بعضی از اصحاب همچون معاویه، سخن گفته‌اند. با این وجود ابن تیمیه همگی اصحاب، تابعین و تابعین تابعین را افرادی صالح می‌دانست. او نه تنها برای اشخاصی مانند معاویه صلاحیت قائل بود، بلکه یزید را هم صالح می‌دانست و حتی کتابی هم درباره‌ فضیلت‌های یزید بن معاویه نگاشته است! او معتقد است که گرچه یزید جنایات و کارهای خلافی انجام داده است، ولی به دلیل حسنات فراوانی که دارد! گناهان او بخشیده می‌شود! او کار یزید را با بنی‌اسرائیل مقایسه می‌کند و می‌گوید بنی‌اسرائیل پیامبران خود را می‌کشتند و خدا وعده بخشش به آنها داده است؛ پس کار یزید که امام حسین (ع) را شهید کرده از کار بنی‌اسرائیل بدتر نبوده است! بنابراین او در روز قیامت رستگار است! ابن تیمیه، حتی حدیث متواتر مؤاخات، یعنی برادری امام علی (ع) و پیامبر اکرم (ص) را که همه‌ علمای اهل تسنن صحت آن را تأیید کرده‏اند، رد کرده و البته دیگر فضیلت‌های حضرت را منکر می‌شود.

ابن تیمیه، اولین کسی بوده که واژه «تکفیر» را برای برخی از مسلمانان به کار برد و از طرفی وی در تفکرات خود با فلسفه و منطق مقابله کرد، علم کلام را که علمی بر مبنای عقل در اثبات اعتقادات دینی است، مردود اعلام کرد و بعد در مسائل فقهی با آراء چهارگانه اهل تسنن به مناقشه برخاست و به گونه‌ای‌ اعتقادات و مسائل شرعی آنها را به چالش کشید، تا آنجایی که از سوی حکومت وقت او را به دلیل عقاید و افکار تند و حمله به اعتقادات دیگران دستگیر و به زندان افکندند.

نسبت دادن «شرک» به تشیع، به دست ابن تیمیه رسمیت یافته است. وی معاصر علامه حلی بود و با ایشان مناظرات مکتوبی داشت. علامه حلی کتابی به نام «من حاج الکرامه» نوشته است و ابن تیمیه در رد آن کتابی به نام «من حاج السنه» نوشت و در این کتاب، توهین زیادی به این عالم برجسته شیعی نمود. (نمای راهبردی، 93: 6-8)

ابن تیمیه پیوسته افکار عمومی را متشنج می‌کرد تا اینکه در سال 705 هجری قمری در دادگاه محکوم به تبعید شد و پس از آزادی، مجدداً در سال 721 هجری قمری به زندان افتاد و بالأخره در سال 726 هجری قمری در زندان از بین رفت و شاگرد او «ابن قیم جوزی» سعی کرد اندیشه‌ وی را رواج دهد که در این کار موفق نشد. (دمشقی، 52)

آنچه در خصوص ابن تیمیه قابل توجه است، بنیان‌گذاری جریانی فکری است که در نهایت به وهابیت ختم می‌شود. او در کتاب «سیاست شرعی در اصلاح راعی و رعیت» به دو وجه داخلی و خارجی کاربرد زور مشروع توجه نموده است. در حوضه داخلی، آن را در ذیل «امر به معروف و نهی از منکر» و به عنوان ابزاری برای اعمال حدود و تعزیرات مطرح نموده و در حوزه خارجی، آن را در ذیل عنوان جهاد آورده که قتل کفار را به اولویت نخست رسالت اسلامی بدل می‌سازد. او اهل کتاب و مجوس را نیز را نیز مشمول این قائده می‌داند مگر آنکه به جزیه رضایت دهند. بنابراین می‌توان گفت تفکر سلفی‏گری افراطی و خشونت رفتاری با آراء ابن تیمیه مطرح شد.

با ظهور ابن تیمیه و استدلال به حدیث «خیر القرون»، محدوده زمانی سلف مقید به قرون فاضله (قرن اول تا سوم) شد و مفهوم سلف از معنای لغوی به معنای اصطلاحی تغییر یافت. در این نگاه، فهم ظاهری سلف (صحابه، تابعین، طبع تابعین و ائمه‌ اربعه) بر فهم تأویل‏گرای خلف (اشاعره و ماتریدیه) ترجیح داده شد. اندیشه ابن تیمیه از قرن هشتم تا عصر حاضر به افول گرایید و اولین بار عنوان سلفی‏گری در شمال آفریقا توسط «محب الدین خطیب» و «سید محمد رشید رضا» مطرح شد. بعدها وهابیت از این عنوان به نفع خود استفاده کرد و این نام را بر خود نهاد. (دائره ‏المعارف اسلام، 987) داشتن دیدگاه‌های فقهی شاذ و نادر از دیگر ویژگی‌های دیدگاه ابن تیمیه می‌باشد، به گونه‌ای‌ که بسیاری از آنها مخالف با نظرات و فتاوای علمای اسلام است. (جماعه من العلماء، 32) ابن تیمیه بر این عقیده بود که خداوند جسم و قابل رؤیت است و در عرش بر تخت تکیه کرده و روز قیامت از عرش فرود می‌آید. (علی‏بخشی، 93: 13)

نگاهی کوتاه به زمینه‏های ظهور تفکر ابن تیمیه

آغاز قرن چهارم تا نیمه پنجم قرن هجری، در تاریخ اسلام برهه‌ای بسیار خطیر و شاخص است. در این مقطع جامعه‌ مسلمین، در عرصه‌های گوناگون علم و ادب و سیاست به اوج شکوه و شکوفایی رسیده و جلوه‌ای‌ درخشان از فرهنگ و تمدن اسلامی را به نمایش گذاشتند به گونه‌ای‌ که مستشرقان، این دوران را عصر رنسانس اسلامی نام نهادند. ولی دیری نپایید که شکوه جامعه اسلامی بر اثر اختلافات سیاسی و فکری موجود، به تدریج رو به افول گرایید. غرب صلیبی که تلخی شکست اندلس و پیشرفت اسلام در اروپا را همواره در کام داشت، با احساس ضعف در جامعه مسلمین، به فکر انتقام افتاد و در سال‌های پایانی قرن پنجم، حمله به فلسطین را آغاز کرد. بدین سان جنگ‌های مشهور صلیبی که حدود دویست سال به طول انجامید و میلیون‌ها کشته، مجروح و آواره بر جای گذارد، با کینه دیرینه «صلیب» بر ضد «توحید» ایجاد شد.

تأسف‌انگیزتر آنکه، مغول‏ها با حمله به کشورهای اسلامی، ویرانی‏های زیادی را به بار آوردند. این هجوم در اوایل قرن هفتم هجری، برای غرب رویداد بسیار مغتنمی تلقی شد و بر همین مبنا بود که در همان سال‌ها، غرب حمله طولانی خویش را برای محو تمدن اسلامی اندلس آغاز کردند. گفتنی است که در طول دوران سلطه مغول، فرستادگان غرب همواره به دربار مغولان رفت‌وآمد داشتند و می‌کوشیدند با جلب نظر و همدستی آنان، امت اسلام را از دو سو تاراج کنند.

در چنین زمینه و زمانه حساسی بود که ابن تیمیه دست به نشر اندیشه‌های انحرافی خود زد و با واکنشی که میان علمای بزرگ اسلام اعم از شیعه و سنی برانگیخت، شکافی تازه در امت اسلام ایجاد شد. جهان اسلام در آن تاریخ که از سوی غرب صلیبی و مغول مورد هجوم بود، نیاز به بزرگمهری داشت تا با الهام از آموزه‌های وحدت‌آفرین قرآن و سیره نبی مکرم اسلام، همگان را به جهاد با خصم مشترک فراخواند ولی آنچه که ابن تیمیه انجام داد درست ضد این مقصود بود! (علی‏بخشی، 24)

محمد بن عبدالوهاب پایه‌گذار جریان سلفی‏گری در عربستان

چهارصد سال بعد از ابن تیمیه، در اواسط قرن دوازدهم هجری شخص دیگری بنام «محمد بن عبدالوهاب» در حجاز، اندیشه ابن تیمیه را اجرایی کرد. وی که دانش چندانی نداشت، راه عمل و اقدام را برگزید و رساله‌هایی برای آموزش عوام نگارش کرد. نکته جالب این است که پدر او که یک مفتی حنبلی بود، با پسر خود به مناقشه پرداخت و او را منحرف دانست. برادرش سلیمان بن عبدالوهاب نیز که از دانشمندان زمان خود بود، با افکار انحرافی برادرش به مبارزه برخاست و اولین کتاب ضد وهابیت به نام «الصواعق الاسهیه فی الرد علی الوهابیه» را نوشت. پس از سلیمان عده زیادی از علمای اهل سنت علیه افکار و عقاید انحرافی محمد بن عبدالوهاب به تبلیغ پرداختند. (آلوسی، 47: 111-113)

مخالفت‌های مردمی و فتاوای علمای اهل سنت علیه افکار انحرافی محمد بن عبدالوهاب و پیروانش موجب شد که «مسعود بن سعید»، امیر مکه حکم ممنوعیت ورود محمد بن عبدالوهاب و پیروانش به مکه را صادر کند. محمد بن عبدالوهاب در سال 1146 هجری قمری، نماینده خود را نزد امیر مکه فرستاد تا اجازه ورود به مکه را برای آنها صادر کند. مسعود بن سعید به شرط اثبات مسلمان بودن آنان و نداشتن عقاید انحرافی با درخواست آنان موافقت کرد و بر این اساس عده‌ای از علمای مکه و مدینه را دعوت نمود و بین ایشان و نماینده محمد بن عبدالوهاب مناظره‌ای تشکل داد. نماینده وی در مناظره شکست خورد. قاضی مکه بر اساس حدیث نبوی(ص) که: «هرکس برادر مسلمانش را کافر بخواند درحالی‌که مسلمان است، خود او کافر است.» (حجاج، 1407 قمری: 49) حکم به کافر بودن آنها داد و از ورودشان به مکه جلوگیری کرد. (الگار، 1378: 28)

افکار انحرافی محمد بن عبدالوهاب و رفتارهای خشونت‌بار پیروانش، خشم مردم شهر «حریهه» را آن‌چنان علیه آنان برانگیخت که محمد بن عبدالوهاب و پیروانش چون جانشان را در خطر می‏دیدند، ناگزیر به ترک این شهر شدند و مدتی در بیابان‌های نجد سرگردان شدند تا اینکه بالأخره پس از چهارده سال وی تحت حمایت حاکم «عینیه» قرار گرفت. او در این شهر نیز به ترویج افکار انحرافی خود پرداخت و حکم به تخریب قبور صحابه را در اطراف عینیه داد. علما و سران قبایل مسلمان منطقه با پیام‌ها و نامه‌های متعدد به حاکم منطقه، از او خواستند بر چه زودتر محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را به سزای اعمالشان برساند. بنابراین حاکم عینیه مجبور شد آنها را از شهر اخراج نماید.

در آن زمان سرزمین حجاز درگیر جنگ‌های داخلی شده بود. «محمدبن سعود»، جد آل سعود و حاکم درعیه نیز در مقابل حکومت مرکزی سر به شورش برداشته و به جنگ با امیر ریاض پرداخت. محمد بن سعود جهت تقویت قدرت نظامی خود و جذب طوایف بیشتری از مردم حجاز، به شدت نیازمند پشتوانه دینی و قداست بخشیدن به جنگ خود علیه حکومت مرکزی بود. بدین منظور حضور محمد بن عبدالوهاب را در کنار خود زمینه‌ساز مذهبی جلوه دادن جنگ و کافر معرفی کردن مخالفین خود ارزیابی نمود.

عوامل انگلستان که در آن زمان جنگ‌های داخلی سرزمین حجاز را مدیریت می‌کردند، مقدمات مهاجرت و اسکان محمد ابن عبدالوهاب را به درعیه فراهم نموده و زمینه ملاقات وی با محمد بن سعود را ایجاد کردند. در این ملاقات بود که آنان با هم علیه حاکم ریاض متحد شدند و پیمانی بستند که بعدها به پیمان «قرآن و شمشیر» معروف شد. آنان در این پیمان توافق نمودند که در صورت پیروزی و به دست گرفتن قدرت، کلیه امور سیاسی و نظامی عربستان در اختیار محمد بن سعود و امور مذهبی در اختیار محمد بن عبدالوهاب قرار گیرد. (علی‏بخشی، 16-19)

از آن پس وهابیون با حمله به مناطق مسلمان‌نشین همچون مناطق نجد، یمن و عراق جان و مال مسلمانان را بر خود حلال ‌دانسته و با قتل عام مردم، اموال آنان را به عنوان غنائم جنگی به تصرف خود در می‌آوردند. (جزیره العرب فی القرن العشیرین، 341) پس از محمد ابن سعود، پسرش عبدالعزیز بن سعود، قدرت را به دست گرفت. او نیز تحکیم پایه‌های قدرت و گسترش نفوذ سیاسی خود را در حفظ و گسترش وهابیت ‌دید. از این‏رو جهت نیل به اهداف خود جنگ‌های متعددی علیه مسلمانان مناطق مجاور به راه انداخت و هزاران نفر را قتل عام کرده و عده زیادی را از خانه و کاشانه‌هایشان آواره کرد و معابد و نمادهای مذهبی را ویران ساخت.

تفکر وهابیت که توسط ابن تیمیه، در حد یک نظریه انحرافی مطرح شده بود و توسط علمای زمان مردود و باطل اعلام شده بود، به کمک آل سعود زنده و تبدیل به یک نظام سیاسی در سرزمین حجاز گردید. آنها به پیروی از ابن تیمیه اعلام کردند: «هر کس کنار قبر پیامبر اسلام(ص) و سایر افراد صالح حضور یابد و از آنها حاجت بخواهد مشرک است و واجب است چنین شخصی را وادار به توبه نمایند و اگر توبه نکرد خوش حلال و قتلش جایز است. (کشف الشبهات، 58)

بعد از ابن عبدالوهاب تا مدت حدود 26 سال، اساس حکومتی او با همیاری محمد بن سعود و پسرش عبدالعزیز پایه‏ریزی کرده بود، پابرجا بود. حتی برخی در نقاطی از جهان اسلام چون یمن، آفریقا، هند و عراق نیز از روش سلفیان پیروی می‌کردند. نام وهابی که از طرف مخالفان این جماعت بر آنها نهاده شده بود، به عنوان بدعت‌گذار، بی‌دین و توهین کننده به مقدسات در سراسر جهان اسلام آن روز شایع بود. بنابراین از سوی سلطان عثمانی و شاه ایران برای سرکوبی آنها لشکرهایی اعزام شد. سرانجام در سال 1232 هجری قمری، سپاهی از سوی محمدعلی پاشا والی مصر به اشاره سلطان عثمانی به شهر درعیه، مرکز تجمع آنها حرکت کرد و آنجا را به تصرف خود درآورده و کانون سیاسی و نظامی وهابیت را درهم شکست. ولی پس از مدتی وهابیان مجدداً اماراتی را در ریاض تأسیس کردند که آن هم در سال 1250 هجری قمری با کشته شدن «ترکی بن عبدالله» دچار ضعف و فروپاشی شد.

مقارن جنگ جهانی اول، بار دیگر خاندان سعود طی کشمکش‌های سیاسی و قبیله‌ای بعد از یک دوره طولانی غیبت بیش از صد ساله، دوباره بر اریکه قدرت حجاز تکیه زدند و این بار تمام شبه‌جزیره عرب را به تصرف خود درآوردند و شهرهای مقدس مکه و مدینه را هم در اختیار خود گرفتند.

به این ترتیب بار دیگر نهضت سلفی‏گری رونق تازه‌ای گرفت و شیوخ سلفی و سلاطین آل سعود دست در دست هم به ترویج مسلک خویش پرداختند. اولین سلطان سعودی، «ملک عبدالعزیز» به رغم تندروی‌ها و قشری گری‌های سلفی‌های احساساتی، با توجه به ملاحظات جهان اسلام، مشی مصلحت گرایانه در پیش گرفت. اما سلفی‏گری در نجد موجی از تندروی و سخت‌گیری به راه انداخت و کم‌کم به تکفیر همه مسلمانان پرداخت و گاهی برای ساکت کردن مخالفان، شیعه، اشاعره، صوفیه و مذاهب دیگر را اهل بدعت می‌خواند. (سفر به تاریکی، 9)

 

منابع

- آلوسی، سید محمود، (1347). تاریخ نجد، مصر.

- الگار، حامد، (1378). وهابی‏گری، ترجمه احمد نمایی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.

- حجاج، مسلم بن، (1407). صحیح مسلم با شرح النوری، بیروت.

- جزیره العرب فی القرن العشیرین.

- جماعه من العلماء، التوفیق الربانی فی الرد علی ابن تیمیه الحرانی.

- دائره المعارف اسلام، ج 9.

- دمشقی، ابن کثیر، جریان شناسی سلفیت تکفیری و آثار و پیامدهای آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه نمای راهبردی، سال دوازدهم، شماره چهارم، مهرماه 1393.

 - سبحانی، جعفر، (1390). وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی، قم: مؤسسه امام صادق(ع).

- سفر به تاریکی (ویژه‌نامه جریان‌های سلفی و تکفیری)، مرکز رسیدگی به امور مساجد.

- علی‏بخشی، عبدا، (1393). 5 حقیقت وهابیت، قم: نشر معارف.

- کشف الشبهات، بیروت: طبع دار القلم.

 

 



* دکترای مدیریت راهبردی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی