مرتضی خسروی

وبگاه آرا و اندیشه های دکتر مرتضی خسروی

مرتضی خسروی

وبگاه آرا و اندیشه های دکتر مرتضی خسروی

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

 چکیده

عدالت مرکز ثقل امنیت است و می‎توان از عدالت برای تأمین و توسعه امنیت به عنوان یک راهبرد استفاده کرد.

هدف اساسی دین در عرصه اجتماعی، تحقق عدالت در تمامی ابعاد آن است و منظور از خلافت انسان در زمین و تخلق به اخلاق الله نیز همین است. در چنین دیدگاهی خلافت انسان در زمین به حرکت دایمی برای تحقق عدل، حق و امنیت تبدیل می‎شود.

ظهور اسلام، براساس توحید، عدالت، مکارم اخلاقی و احکام الهی، ریشه ناامنی‎ها را خشکاند. ولی با رحلت پیامبراسلام(ص) و انحراف از حرکت توحیدی و عدالت‎گستر اسلام، دوباره جو ناامنی فیزیکی و روانی در جهان اسلام رو به گسترش نهاد.

این نوشتار در بحثی کوتاه پیرامون عدالت و امنیت و در ذیل آن با اشاره‎ای به عدالت اجتماعی که بعد اجتماعی عدل انسانی است، و نیز موضوع حق و رضایت‎مندی در رابطه با عدالت، به تعقیب روند عدالت و امنیت در بین اهل سنت و شیعه، با بررسی آراء برخی دانشمندان اسلامی پرداخته است.

 

1.استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی

 

کلیدواژه‎ها: امنیت، عدالت، حق، رضایت‎مندی، روند، شیعه و اهل سنت

اشاره

عدالت و امنیت از مفاهیم بنیادین در اندیشه سیاسی، و به ویژه اندیشه سیاسی اسلام به شمار می‎روند. گرچه جایگاه اصلی طرح این مفاهیم، به اقتضای موضوع، فلسفه سیاسی است، ولی در کلام، ایدئولوژی و نظریه سیاسی نیز از آن بحث می‎شود. این دو مفهوم در عرصه حکومت‎ها به تناسب شرایط و مقتضیات، ایده‎ها و نگرش‎ها، در گسترة مفاهیم راهبردی مطرح می‎باشند.

نقطه مقابل عدالت ظلم و تعدّی است و چنین وضعیتی همواره مترادف با ناامنی می‎باشد. بنابراین به‎طور مدام میان ظلم و ستم به‎منزلة مفهوم متضاد عدالت و ناامنی، رابطه وجود داشته است. این مقاله دارای دو بخش اصلی «رابطه عدالت و امنیت» و «روند آن در تاریخ سیاسی اسلام» می‎باشد که به اختصار مورد بررسی قرار می‎گیرد.

 

الف ـ نسبت میان عدالت و امنیت

در خصوص رابطة میان عدالت و امنیت می‎توان گفت که عدالت مرکز ثقل امنیت است؛ یعنی بدون عدالت، امنیت سست‎پایه و بدون نقطة اتکا به شمار می‎رود. هم‎چنین می‎توان از عدالت برای تأمین و توسعة امنیت به منزلة یک راهبرد استفاده کرد. بنابراین باید گفت که عدالت مرکز و محور تعادل امنیت می‎باشد. کشف و یا فهم مرکز تعادل هر چیزی می‎تواند در تسلط و مدیریت آن پدیده، اثر راهبردی داشته باشد.

براساس برخی آرای دانشمندان نسبت به معنا و مفهوم امنیت(1)، نقطه آغاز امنیت یا ناامنی، رضایت‎مندی یا نارضایتی دیگران است  از این جا پایه‎های امنیت و ناامنی گذارده می‎شود. بنابراین شدت نارضایتی به علاوه و منهای عوامل دیگر مانند به‎علاوه آسیب‎پذیری‎ها، تهدیدات شدت یافته و منهای قدرت مدافع می‎تواند باعث صدمه دیدن اجزای امنیت، مانند خدشه‎دار شدن نظام اجتماعی یا ثبات سیاسی گردد و سرانجام نیز در رویین‎ترین لایة امنیت و ناامنی منجر به برخی پدیده‎های امنیتی مانند، اغتشاش، شورش، تظاهرات مسلحانه و جنگ گردد.

مهم‎ترین و اساسی‎ترین بحث عدالت حق است. یکی از الگوهای تعریف عدالت عبارت مشهور «اعطاء کل ذی حق حقّه» است. از سوی دیگر معیارهایی، را برای سنجش عدالت به مثابه رابطه میان حق و تکلیف، یعنی متعادل و متوازن بودن، برابری و انصاف، ما را به شدت به معیارهای رضایت و نارضایتی و تعادل میان داشته‎ها و خواسته‎ها نزدیک می‎کند. از نظر اندیشمندان غربی تعادل و توازن مبتنی بر قرارداد، نیز عدالت می‎باشد(2) ولی از منظر حضرت علی(ع) صرفاً توازن و تعادل طبیعی حکایت از تحقق عدالت دارد. در این چهارچوب عدالت وضع کردنی نیست. بلکه عدالت جوهره و مبنای خلقت هستی و کاینات می‎باشد و هستی خود را از جهان هستی گرفته است. زیرا تعادل و توازن در میان تمامی اجزای خلقت به چشم می‎خورد.(3) هم‎چنین امام علی(ع) می‎فرماید: هیچ چیزی مانند عدالت نمی‎تواند دولت‎ها را محافظت نماید و عدل را سپر محکمی معرفی می‎نماید که موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سیاسی است. هم‎چنین می‎فرماید: عدالت مخالفت‎ها را از بین می‎برد و دوستی را مستحکم می‎سازد. فقدان عدالت نتیجه‎اش ظلم است که آن نیز منجر به خشونت خواهد شد.(4)

بنابراین مطابق بیانات آن حضرت عدالت نتیجه‎اش تعادل و توازن پایدار و همه‎جانبه می‎باشد. زیرا موجب افزایش محبت، اطمینان و آرامش است و از سوی دیگر مانع و رادع مناسب برای جلوگیری از خشونت یا به تعبیر دیگر حادثه‎های امنیتی می‎باشد.(5)

استادشهید مطهری، عدالت را رعایت و حفظ حق واقعی مردم می‎داند. از دیدگاه وی عدالت فردی زیربنای عدالت اجتماعی، و قوام عدالت اجتماعی و فردی، فرهنگ اسلام و ایمان و توجه به قانون است. او عقیده دارد که حکومت باید شرایط استقرار عدالت اجتماعی را فراهم سازد.

هیچ چیز مانند عدالت در جهت حفظ و امنیت جامعه، مؤثر نیست. زیرا عدل به سان دژی استوار موجب تداوم قدرت و استحکام مملکت می‎شود. مهم‎ترین و فراگیرترین اثر عدالت در سازندگی و اصلاح جامعه پدیدار می‎شود. چرا که عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه است.(6)

اساساً اگر عدل در جامعه حاکم باشد و زمام‎دار و حاکم از ظلم و ستم و تبعیض پرهیز کند، امنیت در همة ابعاد آن اعم از سیاسی، ‌اقتصادی، اجتماعی و... استقرار می‎یابد. بنابراین جای تعجب نیست که «عدل» به عنوان یکی از اصول مذهب شیعه و یکی از زیربناهای فکری ما در اسلام شناخته می‎شود. گر چه عدالتی که جزء اصول مذهب است یکی از صفات خداوند است و در اصل خداشناسی که نخستین اصل از اصول دین است مندرج می‎باشد ولی ممتاز ساختن آن بسیار پرمعنی است و به همین دلیل در مباحث اجتماعی اسلام روی هیچ اصلی به اندازة عدالت تکیه نشده است. کمتر مسأله‎ای است که در اسلام به اهمیت عدالت مورد توجه باشد. زیرا بحث «عدل» همانند «توحید» در تمام اصول و فروع اسلام ریشه دوانده، یعنی همان‎طور که هیچ یک از مسایل عقیدتی و عملی، فردی و اجتماعی، اخلاقی و حقوقی و... از حقیقت توحید و یگانگی جدا نیست، هم‎چنین هیچ یک از آنها خالی از روح «عدل» نخواهد بود.

قرآن کریم تأکید ویژه‎ای بر عدالت دارد به‎گونه‎ای که اساساً فلسفة بعثت انبیاء و فروفرستادن کتاب‎های آسمانی را استقرار عدالت در جامعه بیان می‎کند:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»(7)

همانا ما پیامبران‎مان را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت نمایند.

 

 

تعبیر ذیل ساده‎ترین تعبیری است که دربارة عدالت از پیامبراکرم(ص) نقل شده است:

«بالعدل قامت السموات والارض»(8)

آسمان‎ها و زمین براساس عدل استوارند.

 

نه‎تنها زندگی محدود بشر در این کرة خاکی بدون عدالت برپا نمی‎شود، بلکه سرتاسر جهان هستی و آسمان‎ها و زمین همه در پرتو عدالت و تعادل نیروها و قرار گرفتن هر چیزی در موضع مناسب خود برقرار هستند و اگر لحظه‎ای به مقدار سر سوزنی از اصول حاکم بر نظام آفرینش انحرافی حاصل شود، همه چیز در نیستی فرو خواهد رفت.

حکومت‎ها ممکن است کافر باشند و دوام یابند اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند یافت. زیرا ستم چیزی است که اثر آن در همین زندگی دنیوی سریع و فوری است. توجه به ناامنی‎ها، اضطراب‎ها، ناراحتی‎ها، جنگ‎ها، هرج و مرج‎های سیاسی، اجتماعی، ‌اخلاقی و بحران‎های اقتصادی در دنیای امروز نیز به خوبی این حقیقت را روشن می‎سازد.(9)

امیرالمؤمنین علی(ع)، فلسفه پذیرش حکومت را برقراری عدل معرفی می‎نماید و اساساً حکومت از دید آن حضرت به این معنی است که بتواند حقی را به صاحبش برگرداند، در مقابل ستمکار بایستد و از حق مظلوم دفاع کند.(10)

عدالت اجتماعی بعد اجتماعی عدل انسانی است؛ به عبارت دیگر می‎توان آن را نمود عینی و مجسم عدالت کلی و عام در درون جامعه دانست که مصادیق آن در قالب کنش‎های اجتماعی و گروهی، قوانین، نظام‎ها و... تجلی می‎یابند و لذا می‎توان آن را بعد اجتماعی ـ سیاسی عدل دانست.

عدالت اجتماعی، مفهومی گسترده است که در برابر عدالت فردی و عدالت نفسانی مطرح می‎شود و دارای ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و... است.

هدف اساسی دین در جامعه بشری، تحقق عدالت در تمامی ابعاد آن است و منظور از خلافت انسان در زمین و تخلّق به اخلاق الله نیز همین است. در چنین دیدگاهی خلافت انسان در زمین به حرکت دایمی برای تحقق عدل، حق و امنیت تبدیل می‎شود.(11)

 

ب ـ روند عدالت و امنیت در تاریخ سیاسی اسلام

اسلام زمانی پا به عرصة وجود گذاشت که شاهد قوانین ظالمانه، اختلافات عمیق طبقاتی، تبعیض‎ها، قتل‎عام‎ها، جنگ‎افروزی‎ها و هزاران بدبختی دیگر بود که قرآن کریم آن را «گمراهی آشکار»(12) نامیده است.

ظهور اسلام در آن عصر ظلمت و جاهلیت، گرچه براساس توحید، عدالت و مکارم اخلاقی و قوانین و مقررات زندگی‎ساز اسلام، ریشه ناامنی‎ها را خشکاند و جنگ‎افروزی‎ها و تعصبات جاهلی را به برابری و برادری تبدیل ساخت و تقوای الهی را ملاک برتری قرار داد.(13) ولی با رحلت پیامبراکرم(ص)، با انحراف از حرکت توحیدی و عدالت گستر و ولایت محور، دوباره ناامنی‎ها تشدید شد. از شواهد این انحراف می‎توان به شهادت رساندن سه امام نخستین تشیع و بروز فاجعة کربلا را یاد کرد.

این انحراف، جامعة اسلامی را از توحید، معنویت، عدالت و امنیت دور ساخت و در نهایت مخالفت‎های زیادی را توسط مردم نسبت به روند موجود در پی داشت. تا آن جا که این اعتراض‎ها و تعارض‎ها به قتل خلیفة سوم انجامید.

تلاش فکری و عملی امام علی(ع) و حرکت اصلاحی وی نیز برای برگرداندن مسیر ارتجاعی جامعه و انقلاب به سوی اسلام اصیل دوره پیامبراکرم(ص) و قانون الهی (قرآن) به نتیجه نرسید.

بالاخره با حذف امام علی(ع) از صحنه خلافت، زمینة تحریف شریعت اسلامی و منع عدالت آرمانی اسلام آغاز شد و جوّ ناامنی فیزیکی و روانی در جهان اسلام روز به روز گسترش پیدا کرد.

 

ـ اهل سنت و امنیت

با تبدیل خلافت اسلامی به ملوکیت و سلطنت، برای توجیه بی‎عدالتی‎ها، با استخدام جاعلان حدیث و تقویت آموزه‎ها و فرق کلامی و فقهی، به تحریف عدل الهی و عدالت اجتماعی و سیاسی پرداختند، به گونه‎ای که به عدالت در مقابل امنیت اهمیت بسیار کمتری می‎دادند. توسط فقه حکومتی اهل سنت این انحراف به نقطه‏‎ای رسید که گویی والاترین ارزش در سیاست، نه عدالت و تقوا، بلکه امنیت است و چنان شد که فقیهان اهل سنت استبداد را به عنوان شرّ کمتر در مقایسه با هرج و مرج و ناامنی، تقدیس کردند و معتقد شدند که حکومت خودکامه حتی اگر فاسد باشد کمترین ثمره‎اش «فصل خصومات»، «منع هرج و مرج و ناامنی» و «حفظ مرزها و امنیت»، و در نتیجه تمهید و تقویت اجرای شریعت است و چون سلطان جائر با قدرتش می‎تواند چنین مواردی را تأمین کند، پس دارای مشروعیت و مقبولیت است.

بدین ترتیب در نظام‎های سیاسی اسلامی که در طول تاریخ مشحون از خودکامگی و ناامنی بودند، همواره نظم و امنیت در سایه شمشیر جای مفاهیم اصیل و آرمانی مانند عدالت و سعادت را فراگرفت و بر آنها مقدم داشته شد. هر چند هیچ وقت شهروندان جوامع اسلامی طعم واقعی ایمنی و امنیت فیزیکی و روانی را به درستی و کمال نچشیدند.

 

ـ شیعه و امنیت

در مورد شیعیان باید گفت که اولاً نگرانی آنها در مورد امنیت و حفظ نفوس و دماء و نیز اعراض و حیثیات مسلمین، به هیچ وجه کمتر از حساسیت‎ علمای اهل سنت نبوده و نیست، اما به رغم چنین حساسیتی، ‌آنها مسئله عدالت را فراموش نکردند و در اندیشه و اعتقاد آنان این اصل، تحت‎الشعاع اصل امنیت قرار نگرفت و علت این امر به سبب پیروی از سیرة اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نصوص ویژه و موثق و مورد قبول آنان بود. از دیدگاه شیعه، عصمت و تنصیص الهی امام، شرط اول، و عدالت و تقوا از شرایط ثانویه زعیم و پیشوای دینی و سیاسی به شمار می‎رود. بدین ترتیب تشیع هیچ گاه همانند تسنن با «بحران مشروعیت یا بحران اقتدار و اطاعت» مواجه نبوده است. زیرا امام یا نایب او نه تنها باید عادل باشد بلکه در اعلمیت و افضلیت و تقوا و پارسایی نیز باید سرآمد همگان باشد.

در واقع، عملکرد فقها و علمای شیعه، در طول تاریخ، در مقابل حکومت‎های جائر، شامل سه رویکرد «پارسایانه»، «مسالمت‎جو» و «فعال‎گرا» بوده است. در رویکرد فعال‎گرا، آمیختگی دین و سیاست و مبارزه عملی با بی‎عدالتی و استبداد و حتی نفوذ بیگانگان مشهود است. اوج فعالیت این رویکرد، طرح تشکیل حکومت اسلامی به زعامت ولی فقیه عادل و بر پایه نظریه ولایت فقیه است که صورت مدون مشخص آن توسط امام خمینی(ره) بیان گردید.

 

ـ عوامل تشدید ترجیح امنیت

گستردگی دارالاسلام و حضور اقوام،‌ فرهنگ‎ها و ملیت‎های متنوع در آن، زمینة دریافت‎های مختلف و ظهور فرقه‎ها و کیش‎های مذهبی متعددی را فراهم ساخت که بدون بازتاب امنیتی نبود. از سویی تبدیل امامت و خلافت به ملوکیت و احیای تعصبات قبیله‎ای و نژادی و اعمال شدید خودکامگی و سرکوب، باعث تشدید جنبش‎ها و آشوب‎های فراوانی علیه سلسله‎های حکومت‎گر در بلاد اسلامی گردید. در نتیجه جهان اسلام از همان آغاز، از یک طرف با متجاوزان خارجی درگیر بود و از طرف دیگر با گردنکشان و یا آزادی‎خواهان داخلی و جنبش‎های متعدد دینی و غیردینی. این قیام‎ها و تشکیل سلسله‎های متعدد رقیب و در حال نزاع باعث از بین رفتن وحدت جهان اسلام و استمرار ناامنی می‎شد. بدیهی است که در چنین اوضاع و احوالی، اندیشمندان اسلامی، به ویژه عالمان اهل تسنن که مذهب آنها همواره دستی در حکومت داشت، نمی‎توانستند به چیزی جز امنیت و قدرتی که بتواند آن را به ارمغان آورد نیندیشند و آن را تقدیس نکنند.

موقعیت جغرافیایی دارالاسلام نیز از همان ابتدای ظهور و گسترش، به گونه‎ای بود که آن را در معرض تاخت و تازها و حملاتی مداوم و بی‎امان قرار می‎داد. مهم‎ترین این خطرات یکی از جانب شرق بود که اقوام عموماً زردپوست آسیای میانه از همان نخستین ایام، قلمرو شرقی اسلام را تهدید می‎کردند. تهدیدی که تا مدت‎ها بعد از حمله مغول هم ادامه یافت. این تهاجمات گسترده، تأثیر بسیار مهمی در تثبیت ناامنی و تقدیس امنیت می‎گذاشت.

تهدید دیگر از طرف غرب بود؛ تهاجم مسیحیان و صلیبیان، و سپس هجوم گسترده و همه‎جانبه استعمار غربی به جهان اسلام و اشغال مستقیم بلاد اسلامی که سنگین‎ترین و زیان‎بارترین حادثه در روابط شرق و غرب از نظر انحطاط داخلی و ناامنی مداوم جهان اسلام و تمدن اسلامی بوده و تأثیرات منفی ماندگاری بر جای گذاشته است.

علاوه بر این‎ها، درگیری‎های بنیادین کشورهای اسلامی از حمله ایران صفوی شیعی با ترکان عثمانی سنی نیز شیرازه نظم و امنیت و ثبات را در این کشورها با ضعف و سستی دایمی مواجه می‎کرده است.

در چنین شرایطی است که توجیه قدرت و ترجیح امنیت بر بسیاری از آرمان‎های اسلامی در بین اندیشمندان و نحله‎های سیاست‎نامه‎نویسی و فقه اهل سنت باب گردیده است.

 

 

ـ امنیت در آراء برخی فلاسفه سیاسی اسلام

1. فارابی

در آراء فارابی، جامعة مدنی محصول تقسیم کار و تنها در جامعه ایمن و سرشار از امنیت و آبادی است که انسان به کمال و سعادتی که در خور آن است،‌دست می‎یابد. از دید فارابی، تعاون برای بقای جامعه مدنی و بقای جامعه مدنی برای بقا و کمال انسان‎ها است. بدیهی است محصول تعاون امنیت و آرامش و محصول تغالب و ستیزه، چیزی جز ناامنی و هرج و مرج نیست.(14)

وی اظهار می‎دارد:

«خودبشری برای بقای خود، و برای آن که به برترین کمالات انسانی خود برسد، نیازمند به چیزهایی است که به تنهایی از عهدة انجام آنها برنمی‎آید، بلکه نیازمند به گروهی است که هر یک نیازی از نیازهای او را برآورد. و هر فردی از افراد این گروه را چنین حالتی است. از این رو است که آدمی به کمال فطری خود نخواهد رسید، مگر با مدد اجتماعات که در امور مددکار یکدیگر باشند و در رفع نیازهای یکدیگر اقدام کنند تا جامعه هم بر پا باشد و به کمال برسد. از اینجاست که افراد انسان افزون شدند و در جایی آباد از زمین زندگی کردند، و از این افراد جامعه‎های انسانی پدید آمد».(15)

 

فارابی از کسانی که طبع مدنی را برنمی‎تابند و مدنیّت و امنیت و کمال مدینه را دچار خدشه می‎کنند با القابی مانند «نوابت و بهیمیّون» یاد می‎کند که به عنوان آفت در مدینه فاضله بروز می‎یابند و همچون علف‎های هرز و خار و خاشاکند و یا دارای گرایش و استعداد نفسانی ارتکاب شرارت‎ها و بدی‎ها غیرانسانی می‎باشند.(16)

فارابی در یکی از عالی‎ترین فرازهای اندیشه‎ورزی خویش، امنیت را از جمله خیرات مشترک عمومی دانسته و معتقد بوده است از جمله معانی عدالت، تقسیم مساوی و مبتنی بر استحقاق این خیرات در بین مردم است. از دید وی، این خیرات و خوبی‎ها که میان مردم مشترک هستند عبارتنداز: امنیت، سلامت، کرامت، مراتب (حرمت و آبرو) و همة‌ خیراتی که می‎توان در آنها شریک شد.(17)

فارابی در مدینة فاضله بر «قدرت نظامی» و «جهاد و رزم» تأکید خاصی دارد و برای حفظ امنیت، بقا و ادامة حیات مدینه آن را ضروری می‎داند. وی یکی از راه‎کارهای حفظ بقا و امنیت را مقابله با متمردین و عصیان‎گران حکومت از راه آموزش، تأدیب و تربیت آنها می‎داند.(18)

 

2. خواجه‎نصیرالدین طوسی

خواجه‎نصیر، حیات جمعی و مدنی ایمن را، جهت شکوفایی استعدادها و کمال بشری لازم می‎داند و تدبیر دولت، و سیاست را لازمة ایجاد امنیت به شمار می‎آورد. بدین ترتیب یکی از اهداف اصلی سیاست و تشکیل دولت، تأسیس امنیت است. به نظر وی سیاست، تدبیر حیات جمعی و علم سازماندهی، و سازمان‎دهی حیات جمعی از وضع موجود و ناامن به وضع مطلوب و امن است.

خواجه، قوام و امنیت نظام سیاسی و اجتماعی را مبتنی بر عدالت و اجرای آن در جامعه می‎داند و آن را علاوه بر کارگزاران، در درجه اول بر پادشاه فرض می‎داند. وی محصول حکومت‎داری پادشاه عادل و فاضل را ایجاد امنیت و آبادی بلاد می‎داند:

«اگر پادشاه عادل و فاضل باشد از آثار سیاست او مسالک و ممالک ایمن و معمور گردد و عدل او در آفاق و اقطار ظاهر و مشهود شود».(19)

 

از آن جا که عصر خواجه نیز عصر بی‎ثباتی، هرج و مرج و بروز ناامنی‎های فراوان از جمله حمله مغولان بوده است وی توجه ویژه‎ای به امنیت و ترجیح آن داشته و به همین خاطر از صدور جواز شورش و آشوب علیه حکام جائر و یا اشراط شرط عدالت برای مشروعیت حاکمیت آنها چشم پوشیده است.

از نظر این دانشمند، محبت برتر از عدالت است. به این دلیل که محبت بر پایه انس‎گیری متقابل طبیعی استوار است، اما عدالت ضرورت اجتماعی است که مصنوعی می‎باشد. در حالی که لازمه محبت، اتحاد طبیعی است.(20)

خواجه نصیر در اهمیت درهم و دینار و لزوم پای‎بندی به قوانین و نظامات اقتصادی جامعه و نقش آن در ایجاد و حفظ عدالت و امنیت مباحثی آورده که از جذابیت و تازگی برخوردار است. از نظر وی «حفظ عدالت در میان خلق بی این سه چیز صورت نبندد، یعنی ناموس الهی، و حاکم انسانی و دینار که همان دین و قانون الهی منتج از آن، ‌حکومت و حاکم، و اقتصاد است».(21)

 

3. خواجه نظام‎الملک طوسی

خواجه، پادشاهی را «فریا حق الهی» دانسته که خداوند به پادشاهان عطا می‎کند و آرامش و امنیت را به او مرتبط می‎کند. بدین ترتیب در اندیشة وی، پادشاه مقتدر، محور امنیت و بنیاد آن است:

«ایزد تعالی در هر عصری و روزگاری یکی از میان خلق برگزیند و به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و مصالح و آرام بندگان را بدو باز بندد در فساد و آشوب و فتنه بر او بسته گرداند و هیبت و حشمت او اندر دل‎ها و چشم خلایق بگستراند، تا مردم اندر عدل او روزگار می‎گذرانند و آمن همی‎باشند و بقای دولت همی‎خواهند».(22)

 

خواجه، بین امنیت در نظام سیاسی و حکومت، و امنیت در دین، پیوند متقابلی برقرار کرده است و اظهار می‎دارد:

«دین و مملکت پادشاه، چون برادرانند و هرگاه در مملکت اضطرابی پدید آید در دین نیز خلل درآید».(23)

 

وی در مورد نمایش توان نظامی برای سفرای بیگانه نیز می‎گوید:

«باید که همیشه بیست دست سلاح خاص مرصع و غیر آن، ساخته باشند و در خزانه نهاده، تا به هر وقت که رسولان رسند، از اطراف جهان، بیست غلام با جامه‎های نیکو با این سلاح‎ها درآیند و گرد تخت بایستند...»(24)

 

خواجه در ترسیم سیاست دفاعی و امنیتی و در تبیین ضرورت میانه‎روی پادشاه، با دشمنان خارجی و داخلی بیانی دارد که بسیار جالب است و حتی امروزه نیز قابل کاربرد می‎باشد، و آن این است که پادشاه باید «با خصمان جنگ چنان کند که آشتی را جای باشد و با دوست و دشمن چنان به پیوندد که تواند گسست و چنان بگسلاند که تواند پیوست».(25)

نظام‎الملک مانند بسیاری از پیشینیان خود میان امنیت و تحقق عدالت در نظام سیاسی، رابطه مستقیم و هم پیوندی برقرار نموده است. گر چه چنین می‎نماید که توجه وی به عدالت، توجهی ارزش‎مدارانه و ذاتی نیست بلکه به خاطر آن که موجد و مقوی امنیت است و به پایداری نظام سیاسی می‎انجامد، در خور عنایت وی شده است.

 

ـ امنیت در اندیشه برخی عالمان سیاسی

1. احمد بن تیمیه

ابن‎تیمیه مانند بسیای از فقهای اهل تسنن، والاترین ارزش در سیاست را نه عدالت و آزادی، بلکه امنیت به شمار می‎آورد و ارج بیشتر را برای توانایی حکومت کردن و حفظ امنیت و نظم قایل است و از استبداد به عنوان شرّ کمتر در مقایسه با هرج و مرج و ناامنی دفاع می‎کند. از نظر وی شریعت تنها با وجود سلطان قادر ولو جائر اجرا می‎شود. وی با اعتقاد به صحت امامت مفضول و تقدیم آن بر امامت افضل، ضرورت حفظ نظم و امنیت را دلیل این اعتقاد می‎شمارد و با همین استدلال جانشینی پیامبر(ص) توسط امام علی(ع) را رد می‎کند:

«اگر خدا واقعاً علی(ع) را به جانشینی پیامبر(ص) تعیین کرده بود می‎بایست در ذهن خود این را نیز بداند که بدین ترتیب مردی را به خلافت برمی‎گزیند که از وفاداری عامة امت برخوردار نخواهد بود و حکومتش منجر به جنگ داخلی خواهد شد».(26)

 

اهمیت نظم و امنیت و اقتدارگرایی و در نتیجه حرمت عصیان و خروج علیه حاکم جائر چنان در نزد ابن‎تیمیه و سایر اهل سنت شکل گرفته است که بسیاری از فقهای آنان، قیام امام حسین(ع) علیه یزید را تأیید نمی‎کنند و به طور کلی شیعه را متهم به ایجاد تفرقه در امت می‎نمایند. البته این رویکرد فقهای متقدم اهل سنت توسط برخی از دانشمندان متأخر اهل سنت از جمله کواکبی مورد نقد قرار گرفته است.(27)

 

2. محمدباقر (محقق) سبزواری

محمدباقر سبزواری (مشهور به محقق سبزواری) حکیم، فقیه و دانشور شیعی قرن یازدهم هجری است. دیدگاه‎های این اندیشمند درباره امنیت از دقت و جامعیت خاصی برخوردار است. سامان‎دهی اقتصاد سیاسی، به ویژه در جهت آبادانی مملکت و فزونی تولید بر مصرف و صادرات بر واردات و در همه حال توجه به عدالت اجتماعی و گسترش تجارت خارجی، سامان‎دهی امور نظامی، انتظامی و امنیتی، به ویژه از طریق تقویت نیروهای مسلح، رسیدگی به مرزها، رسیدگی به وضعیت معیشتی نیروهای مسلح و توجه اکید به مسایل اطلاعاتی و سامان‎دهی امور مربوط به دیپلماسی و سیاست خارجی کشور از جمله سازوکارهای مهم تأمین امنیت ملی در تفکر سبزواری به حساب می‎آید.(28)

سبزواری، همانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی میان عدالت و امنیت و رفع بی‎ثباتی و ناامنی، تناسب مستقیم برقرار می‎نماید:

«هرگاه پادشاهان در عدالت کوشند و دفع ظلم و طغیان بنمایند و شر متقلبان را از رعایا و زیردستان رفع می‎نمایند، مردمان به فراغ بال و رفاه حال، به امر عمارت و زراعت، اشتغال نمایند».(29)

 

سبزواری، پیرامون «ارتقای سطح امنیت ملی» نحوه اصلاحات و سازمان‎دهی تجارت داخلی و بین‎المللی را مورد بحث قرار می‎دهد و موضوعاتی مانند ضرورت احترام به معاهدات و قراردادهای بین‎المللی، افزایش تخصص تجاری مأموران حکومتی و از همه مهم‎تر ضرورت رعایت حُسن سلوک پادشاه و کارگزاران حکومتی با تجار از هر ملیّت و مذهب و دینی را یادآور می‎شود.

سبزواری معتقد است پادشاهان در مناطق مرزی باید مردمان عاقل اصیل، نصب نمایند تا گرفتار فتنه و آشوب نشوند و به صرف شنیدن اخبار و بدون تحقیق و کشف حقیقت، نباید دستور خون‎ریزی و قتل صادر نمایند.(30) وی ضمن تأکید بر ضرورت نیروهای نظامی با داشتن سیستم اطلاعاتی قوی و حفاظت از اسرار خود، وظایف دولت در قبال سپاهیان، کیفیت و شرایط مطلوب سپاهیان، شرایط فرماندهان نیروهای مسلح (عساکر)، شرایط محافظان قلعه‎ها و مرزداران، ضرورت خبرگیری و انواع آن، شرایط مأموران اطلاعاتی را مورد بحث قرار داده است. و از طرف دیگر در عین آمادگی‎های دفاعی امنیتی بر لزوم دیپلماسی و سیاست خارجی قوی پای فشرده است. همچنان که در این مسیر، توسعه تجارت بین‎المللی و کاستن از اوقات فراغت و التذاد هیأت حاکمه را لازم شمرده است.

از سویی محقق سبزواری هشدار می‎دهد که حساسیت‎های امنیتی خود را کاهش ندهند و برعکس، در شرایط صلح و آرامش و دوستی، بیش از پیش به تقویت مسایل مربوط به امنیت خویش بپردازند. از نظر وی بدبینی و احتیاط از اصول روابط خارجی به حساب می‎آید. اظهار می‎دارد که مطالعه تاریخ به ما نشان می‎دهد که در بسیاری از مواقع، پادشاهان، سفرایی برای اظهار دوستی فرستاده‎اند، اما هنوز رسولان ایشان برنگشته که آنها حمله را آغاز کرده‎اند!(31)

 

 


منابع

 

1.       ر.ک به: عبدالله‎خانی، علی، «عدالت و امنیت»، علوم سیاسی، سال نهم، شماره 33، بهار 1385، ص 124.

2.       رالز، جان، عدالت و انصاف و تصمیم‎گیری عقلایی، ترجمه مصطفی ملکیان، نقد و نظر، شماره 10.

3.       قرآن کریم؛ سوره الرحمن، آیه 7.

4.       قزوینی، عبدالکریم‎بن محمدبن یحیی، بقا و زوال در کلمات سیاسی امیرمؤمنان(ع)، به کوشش رسول جعفریان، قم، انتشارات کتابخانه آیت‎الله مرعشی نجفی، 1371، از ص 100 به بعد.

5.       ر.ک به: عبدالله‎خانی، پیشین، ص 121.

6.       ر.ک به: اخوان،‌ عباسعلی، «عدالت از دیدگاه استاد مطهری» مجموعه مقالات برگزیده همایش عدالت اجتماعی و امیرالمؤمنین علی(ع)،‌ تهران، دانشگاه امام حسین(ع)، 1382، ص 23.

7.       قرآن کریم، سوره حدید، آیه 25.

8.       فیض‎کاشانی، محمدمحسن، تفسیر صافی، ج 2، مؤسسة‎الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1402 ه‍.ق ذیل آیه 7 سوره الرحمن.

9.       مکارم‎شیرازی(آیت‎الله)، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1377، صص 303-301.

10.    ر.ک به: نهج‎البلاغه، خطبه‎های 3، 33، 131 و 205.

11.    ر.ک به: جمشیدی، محمدحسین، «عدالت اجتماعی در اندیشه شهید صدر»، مجموعه مقالات همایش عدالت اجتماعی و امیرالمؤمنین علی(ع)، تهران، دانشگاه امام حسین(ع)، 1382، ص 68.

12.    قرآن کریم، سوره جمعه، آیه 2.

13.    اخوان‎کاظمی، بهرام، «عناصر اصلی انحراف سیاسی در نیمه نخست قرن یکم» حکومت اسلامی، شماره 24، پاییز 1381.

14.    فارابی، مبانی آراء اهل مدینه فاضله، بیروت، دارالعراق، 1955م، ص 96.

15.    همان، ص 77.

16.    فارابی، التنبیه علی سبیل السعاده، تحقیق جعفر آل‎یاسین، تهران، انتشارات حکمت، بی‎تا، ص 60.

17.    فارابی، فصول‎المدینه، به کوشش دانلوپ، کمبریج، 1961. فصل 11، ص 58، 141 و 142.

18.    فارابی، تحصیل‎السعاده، به کوشش جعفر آل‎یاسین، بیروت، درالاندلس، 1403 ق، ص 78.

19.    خواجه‎نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علی‎رضا حیدری، تهران، خوارزمی، 1373، ص 139.

20.    همان، ص 258.

21.    همان، ص 134.

22.    خواجه‎نظام‎الملک، سیاست‎نامه، تصحیح عباس اقبال، تهران، اساطیر، 1369، ص 1.

23.    خواجه‎نظام‎الملک، سیاست‎نامه، تصحیح محمد قزوینی و تصحیح مجدد مرتضی مدرسی، تهران، طهوری، 1334 ش، ص 82.

24.    همان، ص 115.

25.    همان، ص 198.

26.    احمدبن تیمیه، منهاج‎السنه النبویه فی نقص کلام‎الشیعه القدریه، ج 1، بی‎نا، 1321 ق، ص 56.

27.    مطهری (استاد شهید)، مرتضی، نهضت‎های اسلامی در صدساله اخیر، تهران، صدرا (بی‎تا)، ص 46.

28.    لک‎زایی، «سازوکارهای تأمین امنیت ملی از دیدگاه سبزواری»، فصلنامه علوم سیاسی، شماره نهم، تابستان 1379.

29.    سبزواری، محمدباقر، روضة الانوار، عباسی، قسم دوم، باب چهارم، فصل دوم.

30.    همان، باب سوم، فصل چهارم.

31. لک‎زایی، پیشین، ص 112-129.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی